منو  

صفحه اصلیقوانیننشانی مراجع قضاییپرسش و پاسخمعرفی وکیلخدمات موسسه
اخباردرباره موسسهمطالب حقوقیمقالات حقوقی پایان‌نامهدانلود فرم
پرونده‌های حقوقیخاطرات حقوقیگالریهمکاری با ماتماس با ما
مختصری بر متون حقوقی (حقوق قراردادها )قسمت سوم
تنظیمات متن :
      رنگ پشت متن
      سایز متن
   21
لُغت نامه
Contract عقد ، پیمان ، قرارداد   agreement توافق between بین ، میان
matter موضوع‌ ، مط‌لب‌ parties طرفین ، دو طرف   promise وعده‌ ، قول‌ ، عهد ، پیمان‌ ، وعده‌ دادن‌ ، قول‌ دادن‌ ، پیمان‌ بستن‌
receive دریافت‌ كردن‌ ،وصول‌ كردن‌   each other یكدیگر، همدیگر، به یكدیگر legally known as consideration قانوناً عِوض نامیده می شوند (مُصْطَلَح است )
intend قصد كردن   binding الزام آور ، مقیّد كننده pay پرداختن
petrol سوخت   return برگشتن ، بازگشتن ، مراجعت‌كردن، رجعت‌ نمودن ‌ college دانشگاه، دانشكده ، كالِج
refused استنكاف ورزیدن ، زیر قول زدن،خودداری كردن،سر باز زدن ، رد كردن ، نپذیرفتن expect توقع داشتن، انتظار داشتن take پنداشتن ، توقع داشتن
promised وعده داده شده، معهود   court دادگاه ، محكمه probably احتمالاً،شاید
intention قصد ، منظ‌ور ، غرض‌ legal قانونی‌ ، شرعی‌ ، مشروع‌ ، حقوقی‌ relationship رابطه
legal relationship رابطه حقوقی   as a general rule به عنوان یك قاعده كلّی general كلّی ، عمومی
rule قاعده governs حاكم terms of a contract مُندرجات (عِبارات) یك قرارداد (عقد)
where the contract is carried out مكانی كه عقد در آن منعقد شده applicable law حقوق قابل اِعمال terms مندرجات ، عبارات  
intended قصد كرد( گذشته)   make ساختن easier for business تسهیل سازی تجارت
within محدوده   european community جامعه اروپایی providing مقرّر داشتن، مشروط كردن
free آزاد، آزاد بودن، مختار بودن choose انتخاب كردن، گُزیدن select choice انتخاب select
Law قانون‌ ، حقوق‌ if no choice is made اگر انتخابی صورت نگرفته باشد، در صورت عدم تحقّق انتخاب connect ارتباط ( پیوند)‌
essentials اركان، ضروریّات، واجبات   essentials of a contract اركان( ضروریّات) یك قرارداد following ذیل،زیر
elements عناصر considered مط‌رح‌ شده‌ ، مدّنظر   offer ایجاب ،تقدیم‌ داشتن‌ ،عرضه‌، پیشنهاد كردن،پیشنهاد ،ارائه‌
formation تشكیل، شكل گرفتن   acceptance قبول،پذیرش Capacity اهلیّت
Legality مشروعیّت،  قانونی‌ بودن‌ Consenus ad idem (agreement) هماهنگی اراده ها ( توافق) offer and acceptance ایجاب و قبول
One person یك شخص to another به دیگری declaration اِعلام، اِعلان‌ ، اِظ‌هار
offeror ایجاب كننده by بوسیله offeree ایجاب شونده ( مشتری )
bound مقیّد، موظّ‌ف‌ I may offer من ممكن است ایجاب كنم to sell فروش
£ پوند( پاند) ، واحد پولی كشورانگلستان increase افزایش دادن ،افزودن‌ ، زیاد كردن‌،اضافه‌كردن price ثمن ،ارزش‌ ، قیمت‌ ، بها
Later بعداً،سپس   Change تغییر the Following point نكات اشاره شده
Individual شخص خاص‌ ، فرد منحصر، تك Considred مط‌رح‌ شده‌ Large number of people گروه كثیری از مَردم ، مردمان بسیار ، تعداد زیادی از مردم
advertisement اعلامیه ، آگهی Compony شركت co give دادن
anyone هركس‌ ، هرشخص‌‌ the Compony promised to شركت وعده داد purchase خریداری، خرید، ابتیاع
their شان‌، خودشان‌، مال‌ ایشان‌، مال‌ انها   remedy دارو ،درمان‌، ‌علاج‌ smokeball بوْخور
Influenza سرما خوردگی                 انفلوانزا ، زكام‌، Caught گرفتن ( منظور گرفتن انفولانزاست) illness بیماری‌ ، كسالت‌،مریضی‌‌
within در ظ‌رف‌، در مدت زمان ، باندازه‌   to show برای نشان دادن good faith حُسنِ نیّت
deposite سپرده   claims ادعا any claims هرگونه ادعایی
deposited سپرد   award جایزه ، رأی ، مقرر داشتن ، اعطا کردن ، سپردن ، امانت گذاردن held مقرّر داشتن
do انجام دادن ،کردن ، عمل کردن ، این کلمه در ابتدای جمله به صورت علامت سوال می آید ، فعل معین، گذشتهdid does نمودن  ، کردن، درست کردن ، ، ساختن although اگرچه‌ ، گرچه‌ ، هرچند ، با اینكه، با این وجود‌
specific ویژه ، مخصوص ، معیّن ، بخصوص ، خاص ، اخص ، مشخّص person شخص‌ ،فرد انسانی، نفر، كَس‌ specific person شخص معیّن ، شخص مشخّص
Fact حقیقت ، واقعیّت   had زمان‌ماضی‌ واسم‌ مفعول‌ فعل‌have been ...بوده اسم‌ مفعول‌ فعل‌ بودن‌to be  
Show نشان دادن، نمایش دادن ، جلوه دادن ، ارائه دادن firm قطعی ، استوار ، راسخ Communication ابلاغ،مكاتبه، باخبر ساختن
conduct رفتار، سلوك ‌ implied ضمنی advise توصیه
acceptor پذیرنده‌، قبول‌ كننده، پذیرش كننده‌ important case پرونده ی مهم ، پرونده حائز اهمیّت Communication of acceptance ابلاغ قبول  
implication مفهوم   different متمایز، متفاوت‌   arise مطرح شدن
Study مط‌العه‌ ، بررسی‌ ، مط‌العه‌ كردن ‌ case study بررسی‌ موردی‌ below p ... پایین پاراگراف ...
Chapter بخش ، فصل ، قسمت document مدرك‌ ، سند، چیز قابل استناد writing مكتوب، دست نوشته
oral contract قرارداد شفاهی   Signing خواندن   written نوشته شده ، مكتوب
heare امضاء   footballers فوتبالیستها T.V Star ستارگان تلویزیونی
may توانائی‌ داشتن‌ ، امكان‌ داشتن‌ ، قادر بودن‌ ، ممكن‌ است‌ ، میتوان‌ ، شاید   Desirable گرایش، تمایل، پسندیده‌،خواستنی‌، مط‌لوب‌، خوش‌ آیند evidence مدرك، گواه‌‌
Oral شفاهی‌ ، زبانی‌ ، دهانی   On occasions در برخی مواقع، در برخی موارد verbally شفاهی، لفظی، شفاهاً ، زبانی‌‌ ، تحت‌ اللفظی‌
many people think اغلب مردم [ اینگونه ] تصوّر می كنند ، اكثر مردم [بر این امر] متصوّرند Communicate گفتگو کردن ، مکاتبه کردن ، کاغذ نویسی کردن ، مراوده کردن ، ارتباط برقرار کردن example نمونه‌ ، مثال‌ ، مثل‌ ،مسئله‌، بامثال‌ و نمونه‌ نشان‌ دادن‌
bid پیشنهاد كردن‌، فرمودن‌ ، امر كردن‌ ، معلوم‌ كردن‌ قیمت‌ خرید ، مزایده‌ ، پیشنهاد   nod تكان دادن‌ سر بعلامت‌ توافق‌ ، سرتكان‌ دادن‌ ،باسراشاره‌ با سراشاره‌كردن‌ ، تكان‌ سر   hire کرایه ، اجاره ، مزد ، اجرت ، کرایه کردن ، اجیر کردن ، کرایه دادن
item قلم‌ [ جنس ]  ، فقره‌ Sale فروش‌ Certain[1] مقرّر ، معیّن ، محقّق
raising a hand بلند كردن  دست however با وجود این ، هرچند ، گر چه‌ ، هر قدر هم‌ ، بهر حال‌ ،هنوز ، اما
auction حراج‌ ، مزایده‌ ، حراج‌ كردن‌ ، بمزایده‌ گذاشتن‌
required مورد نیاز بودن ،‌ لازم‌ داشتن‌، خواستن‌، مستلزم‌ بودن‌، نیاز داشتن Statute قانوناً، قانون‌ موضوعه‌ ، حكماً‌ ‌ particular مخصوص‌، ویژه‌، خاص‌، بخصوص‌، منحصر بفرد
form شكل‌، ریخت‌، تركیب‌، تصویر، وجه‌، روش‌، طریقه‌، برگه‌،ورقه‌، فرم‌، تشكیل‌ دادن‌، ساختن‌، قالب‌كردن‌، پروردن‌، شِكل‌ گرفتن   Consumer Didposition agreements قرارداد وام مصرفی guarantee ضمانت‌ ،تعهد ،ضامن‌ ،وثیقه‌،سپرده‌ ،ضمانت‌ كردن‌،تعهد كردن‌،عهده‌ دار شدن‌
Interest منفعت، بهره ، سود   didposition[2] انتقال، جابجا شدن Credit اعتباری
Consumer مصرف كننده ، مشتری enforcable لازم الاجرا ، قابل‌ اجراء‌   must باید ، بایست‌ ، میبایستی‌ ، بایسته‌ ، ضروری‌ ، لابد  
perform انجام‌ دادن‌، كردن‌، بجا اوردن‌، اجرا كردن ، نمایش‌ دادن‌، ایفاكردن‌ unaware بی‌ اطلاع‌، بی‌ خبر، ناگهان‌، غفلتاً،سراسیمه‌، ناخوداگاه‌‌ exists وجود داشتن ، موجود بودن ، بودن
Claim ادعا ، ‌ مط‌البه‌ ، ادعا كردن‌ performance اجرا ، نمایش‌ ، ایفا ، انجام ، نشان دادن avail مفید ، سودمند بودن‌ ، بدرد خوردن‌ ، دارای‌ ارزش‌ بودن‌ ، درد دسترس‌ واقع‌ شدن‌ ، فایده‌ بخش
would تمایل‌ ، خواسته‌ himself خودش‌، خود او (درحال‌ تاكید)، خود (ان‌ مرد) Same همان‌ ، همان‌ چیز
the same way همان مسیر   returning استرداد  reward مژدگانی ، پاداش ، مزد ،جایزه
Case پرونده ، مورد Arise رخ دادن Situation موقعیت‌، محل‌، وضع‌
suppose تصوّر كردن،فرض کردن ، پنداشتن ، فرض کنید ، انگاشتن ، گمان کردن such چنین‌ ، یك‌ چنین‌ ، این‌ قبیل‌ ، این‌ جور ، اینگونه ، این چنین‌ known معلوم‌،پیدا،هویدا،مشهور،معروف‌،چیزمعلوم
Lost[3] گمشده owner مالك‌ ، دارنده‌ finder یابنده‌ ، پیدا كننده‌
could[4] میتوانست‌ revocation لغو، الغا، فسخ‌ ، باط‌ل‌ سازی‌ ، برگردانی‌ withdrawn منصرف شدن ، کنار کشیدن ،صرفنظر کردن
at any time در هر زمان before پیش‌ از، قبل‌ از، جلو، پیش‌ روی‌، قبل‌، پیشتر، پیش از‌ آنكه‌ offeree ایجاب شونده
Pproperty دارایی ، مال   Subject موضوع Outside خارج ، بیرون‌‌
notice هشدار ، اخطار ، تذكر keep نگهداری‌ كردن‌،نگاه‌ داشتن‌، اداره‌ كردن‌ ، محافظ‌ت‌ كردن‌ ،نگاهداری‌،حفاظ‌ت‌ period دوره‌، مدت‌، موقع‌، گاه‌، وقت‌


[1] Adjective =صفت
[2] Transfer =انتقال‌ ، واگذاری‌ ، انتقال‌ دادن‌
[3] ماضی واسم مفعول فعل lose
[4] زمان‌ ماضی‌ واسم‌ مفعول‌ فعل‌ can
نویسنده:سعید صالح احمدی
بلاگ:
www.saeidstar.blogfa.


کلید واژه ها : متون حقوقی ، متون انگلیسی حقوق ، حقوق انگلیسی