موضوع شكایت انتظامی از قاضی یكی از موضوعهایی است كه هر وكیلی در انجام كار خویش و به هنگام روبرو شدن با عدم رعایت قوانین و مقررات به آن فكر میكند به ویژه آن كه این موضوع- عدم رعایت قوانین و مقررات- پس از تذكر به قاضی مربوطه با سوءنیت و لجوجانه دنبال شود. موضوع شكایت انتظامی از قاضی یكی از موضوعهایی است كه هر وكیلی در انجام كار خویش و به هنگام روبرو شدن با عدم رعایت قوانین و مقررات به آن فكر میكند به ویژه آن كه این موضوع- عدم رعایت قوانین و مقررات- پس از تذكر به قاضی مربوطه با سوءنیت و لجوجانه دنبال شود.
با این حال، وكلاء به طور نوعی انگیزه كمی برای طرح و پیگیری شكایت انتظامی از قضات دارند و سودانگارانه یا عافیتطلبانه از انجام این كار كنارهگیری نموده و آن را به موكل وامینهند. ترس از دشمنی و غرضورزیهای قاضی مورد شكایت در پروندههای بعدی، ممكن است هر وكیلی را به ناسودمند بودن طرح شكایت انتظامی از قاضی متخلف برساند. نتیجه طبیعی چنین امری، بیكیفر ماندن قاضی متخلف و استمرار رفتارهای تخلفآمیز وی در آینده و در پروندههای دیگر است. اما آیا ترس از دشمنی و غرضوریهای بعدی قاضی متخلف میتواند دلیل خوبی برای كنارهگیری از طرح شكایت انتظامی علیه وی باشد؟ به نظر میرسد پاسخ به این پرسش به دلایل زیر منفی باشد.
دلیل نخست آن كه، هیچ قاضیای، به ویژه قاضیای كه در دادگاه انتظامی قضات محكوم گردیده، دوست ندارد علیه وی طرح شكایت انتظامی شود و به همین دلیل تمام تلاش خود را برای رعایت قوانین و مقررات به كار خواهد بست و از این رو فرض دشمنی و غرضورزیهای بعدی كمرنگ و دور از ذهن میباشد. با فرض دشمنی و غرضورزیهای قاضی مورد شكایت در پروندههای بعدی، راه طرح شكایت انتظامی علیه وی باز است و قاضی مزبور باید پاسخگو باشد.
دلیل دوم آن كه، ترس یا عافیتطلبی دلیل خوبی برای بیاعتنایی و بیتوجهی به اجرای عدالت نیست. یك وكیل خوب وكیل شجاع و فداكار هم باید باشد. وكیل ترسو نمیتواند سرباز عدالت باشد. عدالت و عدالتجویی بها دارد و كسانی میتوانند سربازان عدالت باشند كه حاضر به از خودگذشتگی بوده و عدالت را قربانی ترسها و سودانگاریهای خود نكنند.
دلیل سوم آن كه، وظیفه وكیل تنها در رابطه قراردادی وی با موكل خلاصه نمیشود بلكه وكیل به عنوان وكیل وظایف دیگری را نیز دارد كه انجام برخی از این وظایف از راه شكایت انتظامی از قضات متخلف تحقق مییابد. وكیل نماینده مردم در نظارت بر قوه قضائیه و نحوه رسیدگی به دعاوی نیز میباشد. وكیل نمیتواند نسبت به سوء جریان قضایی بیتفاوت باشد و از نظر اخلاقی وظیفه دارد در برابر بیعدالتیهای قضایی و تخلفات آشكار و پنهان مقامهای قضایی بایستد. نمیتوان از یك سو شعار فساد در قوه قضائیه را در بوق و كرنا كرد و از سوی دیگر هیچ اقدامی برای مبارزه با فساد در قوه مزبور انجام نداد.
قوه قضائیه سالم و عاری از فساد جز در پرتو مشاركت فعالانه وكلاء در برخورد با جلوههای گوناگون فساد در قوه مزبور امكانپذیر نیست. اگر در كشورهای دیگر حرفه وكالت و وكیل جایگاه بالایی دارند به این دلیل است كه وكیل را در مقام نماینده واقعی جامعه در نظارت بر قوه قضائیه میدانند و وكلاء نیز چنین نقشی را در عمل ایفاء میكنند و اگر در كشور ما حرفه وكالت و وكیل آن جایگاه را نداشته و تلقی دیگری وجود دارد به این دلیل است كه وكیل تنها وظیفه خویش را در رابطه قراردادی با موكل خویش خلاصه میكند و از آن فراتر نمیرود.
دلیل چهارم آن كه، جز در صورت دخالت فعال وكلاء در پیگیری تخلفات انتظامی قضات در عمل این تخلفات در دادسرای انتظامی قضات طرح نگردیده و به آنها رسیدگی نمیشود. در این صورت، قاضی متخلف همچنان به رویه تخلفآمیز خود در پروندههای دیگر ادامه داده و باكی از تخلف ندارد. این تنها وكیل دادگستری است كه هم دانش كافی برای تشخیص تخلف قاضی را دارد و هم ابزار لازم برای پیگیری این تخلف.
دلیل پنجم آن كه شكایت انتظامی از قضات متخلف به مثابه تشویق قضات قانونمند است. وكیل دادگستری تنها در یك صورت میتواند در عمل اقدامی جهت تشویق قضات قانونمند انجام دهد و آن این كه با طرح شكایت انتظامی از قضات متخلف زمینه تمییز قاضی خوب از بد و قاضی شایسته از ناشایسته و در نتیجه ارتقاء شغلی قضات خوب و شایسته را فراهم آورد.
کلید واژه ها : شكایت انتظامی از قاضی