منو  

صفحه اصلیقوانیننشانی مراجع قضاییپرسش و پاسخمعرفی وکیلخدمات موسسه
اخباردرباره موسسهمطالب حقوقیمقالات حقوقی پایان‌نامهدانلود فرم
پرونده‌های حقوقیخاطرات حقوقیگالریهمکاری با ماتماس با ما
بانوان از حقوق طبیعی اسلامی تا واقعیت های تلخ جوامع غربی
تنظیمات متن :
      رنگ پشت متن
      سایز متن
   21
نویسنده:غلامرضا گلی زواره

«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعضٍ یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّکوة و یطیعون اللّه و رسوله أولئک سیرحمهم اللّه انّ اللّه عزیزٌ حکیم؛(1) مردان و زنان مؤمن بعضی از ایشان اولیاء بعضی دیگرند. امر به معروف می کنند و از منکر نهی می نمایند و نماز به پای می دارند و زکوة می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند. ایشانند که به زودی خداوند رحمشان می کند که خدا پیروزمند و حکیم است.»

از دیدگاه فرهنگ غنی اسلام مرد و زن هر دو انسان اند و همانگونه که مردان دارای آزادی اراده بوده و از این رهگذر به تشریع عمل می کنند و به تشخیص عقل سلیم و به کمک ایمان و تقوا خواست ها و تمایلات خویش را کنترل کرده در جهت شکوفایی سرشت عالی خود می کوشند زنان نیز در سیر سعادت ابدی از نیروی معنوی، تعقل و خرد بهره گرفته و برای رسیدن به کمالات انسانی تلاش می کنند. آیین محمدی در شرایطی ظهور کرد که در اثر اخلاق بدوی و رفتارهای توأم با توحّش، زن در میان اقوام و قبایل در زمره انسان ها قلمداد نمی گردید بلکه طفیلی جامعه بود و مورد استثمار شدید قرار می گرفت، اعراب جاهلی از این جنس نفرت داشتند و دختران را زنده بگور می کردند، در این محیط آشفته و آکنده به جهل و جور و آلودگی، قرآن کریم و سنت نبوی زن را عضو کامل و جزء حقیقی جامعه انسانیت قرار داد و او را از این اسارت ذلّت آور بیرون آورد و عزت و احترام شایسته ای را به وی اهدا کرد، تمام امتیازات موهوم طبقاتی مطرود گشت و تنها پارسایی، ایمان و اعمال صالح اعتبار پیدا کرد و در کسب این امتیاز معنوی، زن و مرد با هم تفاوتی ندارند و یک زن با تقوا می تواند گرامی تر از دیگرانی که تقوای کمتری دارند، باشد.(2)

در نگاه این آیین جاودانی، زن در درون خانواده از کرامتی مضاعف برخوردار می باشد چرا که رمز رستگاری انسان ها، رشد و شکوفایی استعدادها و تعالی و تکامل بشری در گرو اراده عاقلانه اما توأم با عطوفت و مودت زن در جایگاه مادر و همسر نهفته است، سهم مؤثر زنان در دفاع از آرمان های مقدس و ارزش های والا و حفظ کیان خانواده و تربیت نسلی بالنده و سرفراز بر اهل بصیرت و معرفت پوشیده نمی باشد. تلاش ها باید در روندی قرار گیرند که زن نه آن باشد که در گذشته بوده و نه آن بشود که قدرت های محروم از ارزشهای الهی می خواهند، بلکه به عنوان انسانی کامل که خداوند موجودیت او را استمرار بخش حیات معنوی شمرده و از او خواسته علاوه بر مسؤولیت های انسانی و اجتماعی همواره محور خانواده و مربّی فرزندان قرار گیرد و همدوش با مردان برای معضلات فرهنگی سیاسی و فکری جامعه تدابیری بیاندیشد و این گونه نباشد که نیمی از پیکر جامعه به گوشه ای خاموش خزیده باشند .

قرآن، به تصریح بیان فرموده که با جان ها سخنی دارم و هر کجا سخن از مرد و زن می باشد می خواهد افکار جاهلی و قبل از اسلام را تخطئه کند زیرا آنان بین زن و مرد تبعیض قائل می شدند و عبادات و فضایل و رسیدن به مکارم را مختص مردان می دانستند، قرآن برای تهذیب روح و تزکیه نفس و پالایش درون نازل شده است و عبادت و تقرب به خداوند را در نظر دارد و کسی که به این مسایل روی آورد اعم از زن و یا مرد اعمالش تباه نمی گردد خداوند می فرماید: «انّی لااضیع عمل عاملٍ منکم من ذکرٍ او انثی؛(3) من کار هیچ کارگزاری را از شما، چه زن و چه مرد که همه از یکدیگرید ناچیز نمی سازم.» بنابراین در برنامه های تعلیمی و رشد دهنده قرآن این صنف ها و جنسیت ها نقشی ندارند. هر یک از زن و مرد می توانند با اجرای برنامه های اسلام به تکامل معنوی و مادی برسند و به حیات طیبه که سراسر آرامش است دست یابند.(4)

مرحوم آیة اللّه سید محمود طالقانی می گوید: «قرآن در زمینه مسایل مربوط به حقوق زن مطالبی را مطرح می کند که هنوز هم زنده است و حقوق زن را به رسمیت می شناسد. هم اکنون غرب در زمینه مسأله زن به مرز تحقیر

زنان رسیده است که فقط از او به عنوان آلت شهوت یاد می کنند در حالی که اسلام به زن شخصیت می دهد و حقوقی که اسلام برای زن نسبت به مرد تعیین کرده اگر بنا باشد به عکس اروپا قیام کند باید مردها قیام کنند برای گرفتن حقوقشان از زنان.»(5)

متفکران مسلمان بر این اعتقادند، که از میان مصلحان و بزرگان تاریخ، حضرت محمد(ص) تنها کسی است که به سرنوشت زن پرداخت و حیثیت انسانی و حقوق اجتماعی او را به وی باز داد:

اسلام در عین حال که با تبعیض های موجود میان زن و مرد به شدت مبارزه کرده از مساوات میان این دو جانبداری نمی کند و می کوشد تا در جامعه هر یک را در جایگاه طبیعی خویش بنشاند. طبیعت این دو را در زندگی و اجتماع مکمّل یکدیگر سرشته است و از این رو اسلام بر خلاف تمدن غربی طرفدار حقوق طبیعی این دو است نه حقوق مساوی و مشابه و این بزرگترین سخنی است که در این باره می توان گفت و عمق و ارزش آن بر خوانندگان آگاهی که شهامت آن را دارند که بی اجازه اروپا فکر کنند و با چشمان مستقل خویش ببینند پوشیده نیست .

رسول اکرم(ص) عملاً می کوشد تا حقوق و شخصیتی را که اسلام برای زن قائل شده به وی عطا کند، از زنان همچون مردان پیمانی اجتماعی و سیاسی بر مبنای مکتب اعتقادی خویش می گیرد و آنان را همچون مردان در صف اصحاب خویش جای می دهد، دخترش فاطمه(س) را در کوچکی در برابر مردم بر زانوی خود می نشاند و هنگام گفتگو با آنان او را می نوازد... در خواستگاری حضرت علی(ع) از وی اجازه می خواهد آن هم با چه آداب شایسته، زیبا و لطیف.(6)

استاد شهید مرتضی مطهری معتقد است اسلام بزرگترین خدمت ها را نسبت به جنس زن انجام داد، وی می نویسد:

«خدمت اسلام به زن تنها در ناحیه سلب اختیار داری مطلق پدران نبود، بطور کلی به او حرّیت داد، شخصیت داد، استقلال فکر و نظر داد. حقوق طبیعی او را به رسمیت شناخت، اما گامی که اسلام در طریق حقوق زن برداشت با آنچه در مغرب زمین می گذرد و دیگران از آن ها تقلید می کنند دو تفاوت اساسی دارد: اول در ناحیه روان شناسی زن و مرد... تفاوت دوم در این است که اسلام در عین آن که زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد... هرگز آنان را به تمرّد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مرد وادار نکرد احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از میان نبرد. اساس خانواده را متزلزل نکرد، زنان را به شوهرداری و مادری و تربیت فرزندان بد بین نکرد...»(7)

بذرهای عظمت

از دیدگاه قرآن و فرهنگ عترت، پروردگاری که جهان هستی از جمله مرد و زن را خلق کرده به حکمت آفرینش بیش از هر فردی آگاه است و نسبت به تمامی بندگان خویش رئوف است و برای زن منزلتی را مقدر فرموده که در حقیقت اوج سعادت و اعتلای جایگاه زن در آیین مزبور تحقق می یابد. مادر حضرت مریم نذر می کند فرزندی را که قرار است در آینده به دنیا بیاورد طبق سنت متداول آن زمان در مسیر عبادت و بندگی الهی به خدمت قرار دهد، چون کودکش دیده به جهان می گشاید، می بیند دختر است از این بابت قدری اندوهگین می شود که چرا با این وضع نمی تواند نذر خویش را عملی سازد به دنبال آن قرآن می فرماید: من چیزی را می دانم که شما نمی دانید لیس الذّکر کالانثی( پسر مانند دختر نیست) از این عبارت نورانی برمی آید منزلتی که خداوند در نظام آفرینش برای زن ترسیم فرموده کمتر از مقام مرد نیست و گویا کلام حق، خواننده با بصیرت را به سوی این موضوع رهنمون می سازد که از دامان این دختر که نامش مریم است فرزندی پاک پا به عرصه وجود می گذارد که پیامبری اولواالعزم خواهد بود و جهان را تحت تأثیر شخصیت خود قرار خواهد داد و مردمان را به سوی خوبی و رستگاری دنیا و آخرت فرا خواهد خواند.

آیین اسلام انسان را با دید جمعی می نگرد و برای بشر یک هویت جمعی معتقد است و از این جهت وظایفی را برای پیروان خود مطرح می نماید. قرآن کریم مؤمنین راستین را چنین معرفی می کند:

«انّما المؤمنون الّذین آمنوا باللّه و رسوله و اذا کانوا معه علی امرٍ جامعٍ لم یذهبوا حتّی یستأذنوه...؛(8) به درستی که ایمان آورندگان کسانی هستند که نسبت به خدا و پیامبرش مؤمن هستند و چون با پیامبر در کاری جمعی (اجتماعی و همگانی) باشند تا از او رخصت نطلبیده اند نباید بروند» از این آیه برمی آید که افراد مؤمن ضمن اعتقادی پاک، مسایل اجتماعی را خوب درک می کنند و در مسایل جمعی حضوری فعال دارند و منزوی نمی باشند و عرصه حیات اجتماعی از مهمترین ساحت های تکاپو و تلاش آدمی برای نیل به کمال است و بخش عظیمی از استعدادها و توانایی های بالقوه در این میدان به شکوفایی می رسند و بطور مسلم اسلام زنان را از این عرصه با آن گسترش عظیمش محروم نکرده و این گونه نیست که اشتغال، فعالیت های اجتماعی و مشارکت سیاسی به مردان اختصاص داشته باشد و زنان از عرصه های فرهنگی، علمی و فکری حذف شده باشند.

قرآن ملکه سبأ را به عنوان بانویی صاحب خرد و اهل بصیرت معرفی می کند

آسیه ملکه مصر و زن فرعون است در عالی ترین قصرها به سر می برد. زندگی مترفین و مسرفین او را قانع نمی کند گویی جانش با جهانی ملکوتی در ارتباط است، از این جهت از خداوند خواست این امکانات بسیار پرزرق و برق را از او بگیرد و در بهشت خانه ای به وی اختصاص دهد، او با پروردگار خویش چنین راز و نیاز کرد: «خدایا مرا از شرّ فرعون و کردارش و نیز قوم ستمکار او بِرَهان».(9) آن زن قصر نشین چنین آگاهانه به یک مشارکت سیاسی و حضور فعال اجتماعی دست می زند و چون اصالت خویش را بازیافته از تمامی شرایطی که در کاخ فرعون برایش فراهم ساخه اند اعراض می کند و در برابر آن ستمکاران ایستادگی می نماید و چنان استقلالی در شخصیت بدست می آورد و به درجه ای از رشد و بصیرت می رسد که الگوی مردان و زنان می شود، قرآن از تمامی ایمان آورندگان می خواهد که روی آوردن به حقیقت را از زن فرعون یاد بگیرند. همسر این زن یعنی فرعون حکمران بخشی از کره زمین بود و به مدت چهارصد سال حکومت کرد، مردم او را می پرستیدند، به پایش افتاده و وی را سجده می کردند تنها این زن وارسته بود که با فطرت روشن و قلب سلیم در میان گردباد سهمگین و ظلمت خیز حکومت فرعون به خدای واحد دل بسته بود. چون حضرت موسی(ع) به پیامبری رسید آسیه که تا آن زمان اعتقاد واقعی خویش را مخفی کرده بود به وی ایمان آورد، فرعون خواست تا او از این گرایش دست بردارد اما آسیه تسلیم خواسته وی نشد از این رو فرعون دستور داد تا دست و پای این بانوی با ایمان را با میخ های آهنین در زمین میخکوب کردند و او را در زیر آفتاب سوزان قرار داده و سنگ بزرگی بر سینه اش نهادند او در آخرین لحظات عمر و در آستانه شهادت خواست که خداوند وی را از طایفه ستم گر نجات داده و جایی را در جنت جاویدان به وی اختصاص دهد.

قرآن کریم بیعت با حکومت اسلامی را برای زنان می پذیرد که این مسئله خود جواز مشارکت زنان در امور جامعه می باشد: «یا ایّها النّبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لایشرکن باللّه شیئاً ولایزنین ولایقتلن اولادهنّ و لایأتین ببهتانٍ یفترینه بین ایدیهنّ و ارجلهنّ ولایعصینک فی معروفٍ فبایعهن و استغفر لهنّ انّ اللّه غفور رحیم؛(10) ای پیامبر چون زنان با ایمان به نزدت آیند که با تو بیعت نمایند (با این شرط) که برای خدا شریکی قرار ندهند و دزدی نکنند و زنا ننمایند و اولاد خویش را نکشند و فرزندی را که از آنِ شوهرشان نیست به دروغ به او نسبت ندهند و در کار نیک از تو نافرمانی نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برایشان آمرزش بخواه زیرا خداوند آمرزنده مهربان است.»

بیعت تعهد و پیمان امت با رهبری در پیروی از او و سرپیچی نکردن از دستوراتش است و در روز فتح مکه رسول اکرم(ص) در کوه صفا از مردان بیعت گرفت آنگاه که زنان برای بیعت شرفیاب شدند این آیه شریفه بر خاتم رسولان نازل گردید و آن حضرت را به اخذ بیعت از بانوان سفارش فرمود و شروط و کیفیت آن را بیان داشت.(11) تبیین ماجرای بیعت زنان در صلح حدیبیه و فتح مکه با حضرت محمد(ص) بیانگر این حقیقت است که از دیدگاه اسلام زنان صلاحیت دارند دوشادوش مردان در امور مهم عمومی و اجتماعی و سرنوشت ساز اظهار نظر کنند و در حد توان برای انجام مسؤولیت سهم بگیرند و دخالت نمایند. در تحقق این عمل سیاسی در بیعت عقبه دوم دو زن به نام های ام عماره و اسماء حضور دارند. به جز اینها، بانوان دیگری در مکه با رسول خدا(ص) بیعت نمودند و یکی از مورخان معروف در کتاب خویش صفحاتی را به چگونگی بیعت زنان با پیامبر و محتوای بیعت ها اختصاص داده است و هفتاد زن را بر می شمرد که در بیعت ها حضور داشته اند.(12)

در صدر اسلام ارزش و اعتبار زن چنان فزونی گرفت و بانوان چنان نقشی در پیشبرد هدفهای توحیدی و مبارزه با اشرافیت طبقات استعمارگر داشتند که دشمنان اسلام برای کوبیدن آیین نبوی می گفتند: پیروان حضرت محمد را گروهی ضعیف، مستمند و غالباً زنان تشکیل می دهند.(13)

ابن اثیر می نویسد قبل از آن که عمربن خطاب ایمان بیاورد 62 نفر به اسلام گرویدند که 23 نفر از آنان زن بودند. به گفته این مورخ وقتی وی (عمر) فهمید خواهرش فاطمه مسلمان شده سر او را شکست و فاطمه در برابر تهدیدها و ضربه های برادر می گفت: آری من اسلام آورده ام، هرچه می خواهی بکن.(14)

سمیّه مادر عمار یاسر نخستین شهید عالم اسلام بود که ابوجهل او را کشت. در نخستین سال های بعثت در میان زنانی که به اشرافیت و طبقه حاکم پشت کردند و

در ماجرای مباهله مشارکت زنان همراه با مردان قابل مشاهده است، قرآن خطاب به خاتم پیامبران می فرماید: «فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت اللّه علی الکاذبین؛(16) از آن که به آگاهی رسیده ای هر کس درباره او (عیسی(ع)) با تو مجادله کند. بگو بیاید تا حاضر آوریم ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان بفرستیم. یادآور می شود رسول خدا(ص) نصارای نجران را در خصوص ولادت حضرت عیسی(ع) دعوت به مباهله فرمود، آنها نیز قبول کردند ولی چون دیدند حضرت با چهار تن از اهل بیت خود (حضرت علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) آمدند و به روشی نشستند که سیره مباهله پیامبران است حاضر به این کار نشدند و طلب صلح کردند و با قبول جزیه از سوی آنان این ماجرا خاتمه یافت.(17)

قرآن طبق آیه «لایحبّ اللّه الجهر بالسّوء من القول الّا من ظلم...»(18) به مظلوم اجازه داده است که با صدای بلند فریاد برآورد و زشتی های ستمگر را بازگو کند و برای فرد ظالم آبرویی در جامعه باقی نگذارد. بنابراین زنان می توانند با تظاهرات و دادن شعارهای بلند به دفع ستمگر بپردازند و تعدیات و تجاوزات او را برای مردم تشریح نمایند، یعنی زن حق دارد به خاطر ستمی که ظالم به او و جامعه وی نموده به طور آشکار و علنی پرخاش خود را نسبت با ستمگران اعلام کند، خطبه بخواند و دوش به دوش مردان قدم بردارد، حضرت فاطمه زهرا(س) به مسجد آمد و با آن خطابه آتشین خود از حقیقت دفاع کرد و چهره غاصبان را افشاء نمود(19) و به قول ابن اثیر در کتاب النهایه: آن بانوی بزرگوار اسلام با هیأتی از زنان بنی هاشم در حجاب کامل به مجلس خلیفه وقت آمد و او را استیضاح کرد.(20) حضرت زینب(س) دختر عزیز آن الگوی وارستگان نیز هم در معابر کوفه در مقابل سیل جمعیت مردان و نیز در مجلس یزید در شام با خطبه های خود ستم را افشاء کرد و چهره جنایتکاران را به مردم معرفی نمود و با این حرکت از نهضت عاشورا پاسداری نمود و نواده ارجمند حضرت زهرا(س) فاطمه بنت الحسین در کوفه سخنرانی کرد و طی مطالبی از شیوه کوفیان انتقاد کرد و به مذمت عبیداللّه بن زیاد و حامیانش پرداخت: شگفت است که سه بانوی بزرگوار در چنان موقعیت های عظیم و خطیری برای دفاع از حق و بر ملا ساختن ظلم غاصبان و جورپیشگان در صحنه های سیاسی اجتماعی حضوری فعّال و تعیین کننده دارند

ولی عدّه ای جاهل یا آگاه مغرض و احیاناً حامیان تنگ نظر و تحجّر زده می گویند اسلام به بانوان اجازه مشارکت در مسایل اجتماعی نداده است. راستی اگر حضرت زهرا(س)، دخترش زینب و نوه اش فاطمه بر اساس مصلحت جامعه اسلامی و به منظور بیدار باش افهام و افکار جامعه دست به این حرکت سازنده و تحول آفرین نمی زدند، چه پیش می آمد، مسلماً بستر تاریخ اسلام و خصوصاً جویبار پرصلابت تشیع مسیری غیر از آنچه را که پیمود، طی می کرد.

در انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نیز زنان مسلمان بر اساس پیروی از این اصل قرآنی به خیابانها و معابر ریختند و فریاد برآوردند و با صدای بلند بر خاندان پهلوی لعن و نفرین فرستادند و از ستمی که رژیم شاه بر امت اسلامی روا داشته بود پرده برداشتند و با صفوف استوار خود و رعایت عفاف و حجاب اعلام کردند که ما ایمان و اسلام را می خواهیم و از بیداد و ستم بیزاریم و امام خمینی نقش بانوان را در نهضت مؤثرتر از مردان می داند .

قبل از فتح مکه، ابوسفیان که پیمان نامه حدیبیه را نقض کرده بود به مدینه آمد تا مسأله را به نفع خود حل و فصل کند از این رو به دیدار بزرگان مدینه رفت تا امان نامه دریافت کند، اما این کار عملی نشد و وی به دیدار حضرت فاطمه زهرا(س) شتافت ولی مقصودش حاصل نگردید(21)، از این فراز تاریخ اسلام به دست می آید که حضرت زهرا(س) در امور اجتماعی و سیاسی دخالت داشت، از این رو یکی از چهره های مشهور مخالفین چنین مصلحت

دید تا به آن بانو مراجعه کند تا شاید مشکلی را که پدید آورده بود حل کند اما آن بانو قبول نکرد که برای وی وساطت کند. در هنگام فتح مکه حارث بن هشام به ام هانی دختر ابوطالب پناهنده گردید و او وی را امان داد، حضرت علی(ع) به خانه وی داخل گردید و خواست او را مجازات کند، ام هانی شمشیر او را گرفت و رها نمی کرد، رسول اکرم(ص) وارد شد و چون ام هانی را خشمناک دید خطاب به وی فرمود نسبت به حضرت علی(ع) غضبناک نشو... سپس فرمود به هر کس که تو امان دهی ما می پذیریم و تبسم کرده و افزود: اگر ابوطالب یک جهان اولاد داشت همه در شجاعت و شهامت بی نظیر بودند.(22)

در مدینه و جایی که جنگ احزاب روی داده پایین تر از مسجد حضرت علی(ع) و مسجد حضرت فاطمه(س) مساجد سبعه واقع شده است.(23) این مکان مقدس جایگاه عبادات حاضران در آن میدان نبرد و سنگر داران جنگ خندق بود و گواهی تاریخی برای حضور زن در اجتماع از دیدگاه اسلام می باشد. پس از احداث مسجد النبی مردان در داخل به امامت پیامبر و زنان در خارج آن به امامت یکی از صحابه نماز جماعت را اقامه می کردند البته رسول خدا(ص) ضمن این که زنان را از آمدن به مسجد منع نمی کردند تأکید می نمودند اگر می خواهند خویش را در جامعه و میان مردان آشکار سازند اجازه ندارند زمینه ای فراهم سازند که زینت آنان مشخص گردد مگر آنچه که در عرف زندگی مؤمنات به طور متداول آشکار می باشد از جمله لباس روئین (24) و اصولاً اسلام حجاب را مطرح کرده تا زن بتواند در اجتماع با رعایت آن حضور یابد.

تاریخ صدر اسلام مؤید آن است که حضرت خدیجه در رونق و انتشار اسلام نقش مؤثری داشت و شخص وی حامی مادی و معنوی رسول اکرم(ص) به شمار می رفت. خدیجه چون به ایمان فراخوانده شد اجابت نمود، نزول وحی تنها یک روز پیامبر را به حالتی شگفت واداشت، در دومین روز، دعوت خویش را آشکار نمود و روز سوم بود که خدیجه ایمان آورد. آیا این یک مشارکت سرنوشت ساز نیست که خدیجه را آن چنان وادار به ترک زندگی عادیش گرداند و به جایی برسد تا خود را در راه این دعوت آسمانی که توسط همسر امینش شگفت آسا بر سراسر جهان پرتو افکند، فنا نماید، هرگاه مخالفان بنای ناسازگاری را با این دعوت نوخاسته می گذارند آن بانوی پارسا دلبستگی افزونتری بدان می یافت و فداکارتر می گشت و ایمان و اعتقاد بیشتری به همسرش می یافت. این همه شور و حرارت خدیجه برای تحکیم پایه های عقیدتی و تفوق سیاسی اسلام بر قدرتهای کاذب آن روز صرفاً به خاطر محبت شوهرش نبود بلکه او توانسته بود مفاهیم گسترده این فراخوانی آسمانی و حقیقت توحید و یکتاپرستی را از زبان همسرش دریابد آنگاه به عنوان بهترین یار پیامبر در راه پرورش نهال اسلام گام بردارد. آنگاه که مشرکان مکه پیوندهای خود را با بنی هاشم قطع کردند و پیروان حضرت محمد(ص) ناگزیر شدند از جامعه مکه کناره گیری کنند و در دره ای از کوههای بیرون مکه سکنی گزینند و سه سال متوالی با مشکلات وافر دست به گریبان باشند خدیجه در چنین محاصره ای که ظاهر آن اقتصادی بود ولی انگیزه های سیاسی در بروز این وضع نقش داشت، تمامی دارائی خود را به شعب نشینان بخشید و اگر حمایت مالی خدیجه نبود پیروان پیامبر در این دره از گرسنگی جان می دادند به سبب همین فداکاری ها و جانفشانی ها خدیجه در اعماق قلب رسول اکرم(ص) تأثیری عظیم برجای نهاد، زیرا پیامبر دیدگانش را در زیر بال و پر مهر و عطوفت می یافت و بر لب هایش نشانه های چنان تصدیق و اعتمادی نسبت به خود می دید که بر دلگرمی و ایمان آن بانوی بزرگ به خویش رونق می بخشید.(25)

آری خدیجه با بذل مال و جان و تمامی توان در راه نشر اسلام و یاری سرور عالمیان رنج های توانفرسا را بر خود تحمل کرد و به جان خرید و تا آخرین دم نیاسود و از فرسودن خرمن هستی خویش در این راه مقدس دریغ نورزید. او نخستین مسلمانان از جنس زنان و اولین نمازگزاری است که همراه و همگام با حضرت علی(ع) پشت سر پیامبر به انجام وظایف و فریضه الهی قیام کرد و همطراز با عبدالمطلب و ابوطالب یعنی مدافعان سرسخت پیامبر از آن وجود مبارک به پاسداری و حراست پرداخت و از ارزشهای الهی نگهبانی کرد بدین گونه بود که وقتی دارفانی را وداع گفت رسول اکرم(ص) سال رحلتش را عام الحزن یعنی سال اندوه نامید(26) و از وی چنین یاد کرد:

«...به خدا سوگند که نیکوتر از او را به من نبخشیده است. هنگامی که مردم کفر می ورزیدند او بمن ایمان آورد و زمانی که گفتارم را دروغ می پنداشتند او مرا راستگو خواند و چون در محاصره ام قرار دادند با اموال خویش به یاری من برخاست...»(27)

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

1. سوره توبه، آیه 71.

2. نک: مقاله شخصیت اجتماعی زن مندرج در کتاب معنویت تشیع، علامه طباطبایی.

3. سوره آل عمران، آیه 195.

4. سوره نحل، آیه 97 به این حقیقت اشاره دارد.

5. مصاحبه رادیوئی آیة اللّه طالقانی (اول خرداد 1358) مندرج در کتاب برگزیده سخنان ابوذر زمان طالقانی، گروه فرهنگی جهاد سازندگی استان خراسان.

6. زن از دیدگاه حضرت محمد(ص)، سربداری، ص 14 و 15.

7. نظام حقوق زن در اسلام، علامه متفکر شهید مرتضی مطهری، ص 58 و 59.

8. سوره نور، آیه 62.

9. نک: سوره تحریم، آیه 10 و 11.

10. سوره ممتحنه، آیه 12.

11. فرازهایی از جایگاه زن در قرآن، حسین شفایی، نشریه سراج، سال اوّل، شماره اول، پاییز 1372، ص 65.

12. نک: طبقات کبری، ابن سعد، ج هشتم.

13. تاریخ طبری، ج سوم، ص 1336، ذیل وقایع سال هفتم هجری.

14. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ترجمه عباس خلیلی، ج 1، ص 94.

15. نقش زن در انقلاب های اسلامی، پروین گیلانی، ص 35 ـ 36.

16. سوره آل عمران، آیه 61 (آیه مباهله).

17. قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 1، ص 239 ؛ فرهنگ اصطلاحات قرآنی، یوسف حریری، ص 287.

18. سوره نساء، آیه 148.

19. مجله پیام حوزه، شماره 25، ص 104.

20. نور ملکوت قرآن از قسمت انوار الملکوت، ج 1، علامه آیة اللّه حاج سید محمد حسین حسینی تهرانی، ص 59.

21. نک: تفسیر کبیر، فخر رازی.

22. ربیع الابرار، زمخشری، ج 1، ص 869.

23. نک: سرزمین وحی، سرچشمه تشیع، ص 40.

24. مستدرک حاکم نیشابوی، ج 2، ص 430 ـ 431.

25. زنان صدر اسلام، محمد علی بحرالعلوم، ترجمه محمد علی امین، ص 116 ـ 117.

26. زن موجودی است فرزانه یا...؟، معصومه گلگیری، ص 33.

27. زنان صدر اسلام، ص 117.

کلید واژه ها : بانوان از حقوق طبیعی اسلامی تا واقعیت های تلخ جوامع غربی