منو  

صفحه اصلیقوانیننشانی مراجع قضاییپرسش و پاسخمعرفی وکیلخدمات موسسه
اخباردرباره موسسهمطالب حقوقیمقالات حقوقی پایان‌نامهدانلود فرم
پرونده‌های حقوقیخاطرات حقوقیگالریهمکاری با ماتماس با ما
مختصری درباره قضاوت زن
تنظیمات متن :
      رنگ پشت متن
      سایز متن
   21
درباره قضا و داورى زن مى‏توان گفت: برخى از فقیهان نام‏آور امامیه نه تصریح به شرطیت ذكورت نموده‏اند، تا زن فاقد شرط قضا باشد و نه تصریح به مانعیت انوثت كرده‏اند، تا زن واجد مانع داورى باشد. البته گروهى از فقهاى بزرگ شیعه تصریح به اشتراط ذكورت نموده‏اند مانند قاضى ابن البراج در المهذب، و محقق‏ره در شرایع الاسلام و نیز در المختصر النافع و علامه‏ره در قواعد الاحكام و در ارشاد الاذهان و شهید اول‏ره در اللمعة‏الدمشقه. چنانكه نظام الدین ابى‏الحسن سلمان بن الحسن بن سلیمان صهرشتى در كتاب اصباح الشیعه بمصباح الشریعه تصریح به اعتبار ذكورت كرده است، و عده‏اى از بزرگان متاخر هم مانند صاحب جواهر و شیخ انصارى و ملا ضیاءالدین عراقى‏رضوان الله تعالى علیهم اجمعین تصریح به اشتراط ذكورت كرده‏اند.
عده‏اى كه به طور مشروح و مستدل در این باره بحث نموده‏اند، برهان قطعى براى اشتراط مرد بودن ارائه نكرده‏اند(1) آنان گاهى به اجماع تمسك مى‏كنند كه بر فرض تمامیت اتفاق واقعى همه فقیهان دین، احتمال استناد آنان به یك یا چند وجه دیگر كه در مساله مطرح است مظنون مى‏باشد، و چنین اجماعى فاقد شرط حجیت واعتبار است، و گاهى به حدیث نبوى ضعیف استدلال مى‏كنند كه خصوص ولایت‏به معناى حكومت زن را مانع فلاح جامعه مى داند واگر زن واجد شرایط قضا از طرف ولى مسلمین منصوب گردد، مشمول چنان حدیث ضعیف نخواهد بود و گاهى از خبر ضعیف دیگر كمك گرفته مى‏شود كه زن سمت قضا را نپذیرد و متولى آن نشود كه احتمال استناد اصحاب فقاهت‏به خصوص خبر مزبور تا جابر ضعف آن گردد، نیازمند به دلیل دیگر مى‏باشد، و زمانى نیز به آنچه ابن بابویه قمى (صدوق‏ره) در پایان من لایحضره الفقیه به عنوان وصایاى رسول اكرم (ص) نسبت‏به حضرت على... نقل نموده اعتماد مى‏شود، اصل حدیث (بخش مخصوص به قضاء زن) در وسائل (2) چنین آمده است: محمد بن على بن الحسین باسناده عن حماد بن عمرو، و انس بن محمد عن ابیه عن جعفر بن محمد عن ابائه فی وصیة النبى (ص) ... قال: یا علی لیس على المراة جمعة، الى ان قال: ولا تولى القضاء.
مرحوم مجلسى اول، مولانا محمد تقى (1070- 1003) در روضة المتقین (3) در عین احتمال قوت سند، ضعف برخى از رجال آن را محتمل مى‏داند ولى چنین مى‏گوید: مصنف (صدوق‏ره) حكم به صحت آن كرده است و این حكم به صحت‏یا براى آن است كه تواتر حدیث وصیت نزد او ثابت‏شده، یا مضمون آن متواتر مى‏باشد براى آن كه اكثر مسائل آن در اخبار متواتر یا مستفیض یا صحیح از صادقین رسیده است. نكته اساسى كه مربوط به متن حدیث مزبور مى‏باشد این است كه برخى از احكام مندرج در آن غیر لزومى است‏یعنى یا مستحب است‏یا مكروه، و هرگز حرام یا واجب كه حكم لزومى‏اند نمى‏باشد. و ظهور سیاق واحد شاید مانع
استنباط حكم لزومى از چنین حدیث مركب و ملفق و مختلط باشد، مطلب مهمى كه نباید مورد غفلت قرار گیرد این است كه در حدیث مزبور تكلیف شاق و صعب قضا از زن برداشته شده نه آن كه او را از حق قضا محروم نموده باشد. غرض آن كه پیام وصیت رسول اكرم (ص) به امیرالمؤمنین... سلب تكلیف براى سهولت كارهاى زن است نه سلب حق، و بین این دو مطلب فرق عمیقى است. محقق قمى‏ره (1231- 1151) در جامع الشتات (4) بعد از نقل اشتراط ذكورت و دعوى اجماع بر آن چنین مى‏گوید: گاهى در اشتراط ذكورت، و... اشكال مى‏شود، زیرا علتى كه براى آن ذكر مى‏شود از این كه: «زن‏ها غالبا توان قضا را ندارند، چون داورى بین متخاصمان نیازمند به بروز در جامعه و حضور در بین مردم بوده تا تشخیص متخاصمان و تشخیص شاهدان آنها ممكن باشد» . مطرد وشایع نبوده و در همه موارد چنین علتى موجود نیست، پس نمى‏توان به نحو مطلق حكم به عدم جواز قضاء زن نمود مگر آن كه اجماع مطلق منعقد شده باشد، آنگاه اضافه مى‏كند: شاید اجماع مزبور ناظر به اختیار ولایت ومنصب عمومى باشد و اما در حكومت‏هاى خاص ومقطعى، چنین اجماعى از ناقل آن معلوم نیست گرچه برخى از عبارت‏ها آن را تحمل مى‏نماید.
خلاصه آن كه در برخى از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نیست نظیر جایى كه مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد، این‏گونه از موارد كه سهم مختص مرد است داورى زن در آن صحیح نیست و اما در مواردى كه مخصوص زنان است‏یا مشترك بین زن و مرد بوده یا مخصوص مردان مى‏باشد، لیكن مستلزم هیچ محذورى از قبیل تماس با نامحرم نمى‏باشد، دلیل روشنى بر اشتراط ذكورت یافت نمى‏شود، البته مشهور بین فقهاءقده همان اشتراط مزبور مى‏باشد، پس اگر اجماع مسلم در بین باشد، بحثى در آن نیست و گرنه منع زن از قضا به نحو كلى، مورد بحث و نقد است، زیرا هیچ محذورى در قضاء زن نسبت‏به زنان با شهادت زن وجود ندارد، البته مطلب مزبور در جایى است كه زن واجد همه شرایط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد. بنابراین اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسیده وداراى ملكه عدالت‏بود و شرایط دیگرى كه در قضا و اوصاف قاضى معتبر است واجد بود و خواست تصدى قضاى زنان را با نصب از طرف فقیه جامع الشرایط كه ولایت امر مسلمین و رهبرى جامعه اسلامى را به عهده دارد، متعهد شود از نظر بزرگانى چون مقدس اردبیلى مانعى ندارد، بلى اگر كسى اجماع قطعى بر منع را (كه احتمال استناد به برخى از روایات ضعیف یا وجوه اعتبارى قابل خدشه در آن راه نیابد) احراز كند، در این حال تصدى مزبور ممنوع مى‏باشد چه این كه اگر از تصدى زن محذور اجتماعى یا مفسده اخلاقى لازم مى‏آید، تصدى آن جایز نخواهد بود.
1- جواهر الكلام، ج‏40، ص‏14. 2- كتاب القضاء، باب 2 از ابواب صفات القاضى.
3- ج 12، ص 4- 3. 4- ج 2، ص‏680، شرائط القاضی.
پی‌نوشت‌ها :كتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 348 (نویسنده: آیة الله عبدالله جوادی آملی )

کلید واژه ها : مختصری درباره قضاوت زن