این معنا بر احدى پوشیده نیست، كه قرآن كریم همواره عقل سالم انسانها را تقویت مىكند، و جانب عقل را بر هواى نفس و پیروى شهوات و دلدادگى در برابر عواطف و احساسات تند و تیز ترجیح مىدهد، و در حفظ این ودیعه الهى از این كه ضایع شود توصیه مىفرماید، و این معنا از آیات كریمه قرآنى آنقدر روشن است كه احتیاجى به آوردن دلیل قرآنى ندارد، براى این كه آیاتى كه به صراحت و یا به اشاره و به هر زبان و بیانى این معنا را افاده مىكند یكى دو تا ده تا نیست كه ما آنها را نقل كنیم.
قرآن كریم در عین حال مساله عواطف پاك و درست و آثار خوبى كه آن عواطف در تربیت افراد دارد از نظر دور نداشته، اثر آن را در استوارى امر جامعه پذیرفته، در آیه شریفه: "اشداء على الكفار رحماء بینهم" (1)
دو صفت از صفات عاطفى را به عنوان دو صفت ممدوح مؤمنین ذكر كرده، مىفرماید مؤمنین نسبتبه كفار خشن و بیرحمند، و نسبتبه خودشان مهربانند.
و در آیه: "لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة" (2) مودت و رحمت را كه امورى عاطفى هستند، دو تا نعمت از نعم خود شمرده و فرموده، از جنس خود شما، همسرانى برایتان قرار داد، تا دلهایتان با تمایل و عشق به آنان آرامش یابد، و بین شما مردان و همسران مودت و رحمت قرار داد، و در آیه:
"قل من حرم زینة الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق" (3)
علاقه به زینت و رزق طیب را كه آن نیز مربوط به عواطف است مشروع معرفى نموده، به عنوان سرزنش از كسانى كه آن را حرام دانستهاند، فرموده: (بگو چه كسى زینتها و رزق طیب را كه خدا براى بندگانش پدید آورده تحریم كرده است؟ ) .
چیزى كه هست قرآن كریم عواطف را از راه هماهنگ شدن با عقل تعدیل نموده، عنوان پیروى عقل به آنها داده است، به طورى كه عقل نیز سركوب كردن آن مقدار عواطف را جایز نمىداند.
در بعضى از مباحثسابق نیز گذشت كه یكى از مراحل تقویت عقل در اسلام این است كه احكامى را كه تشریع كرده بر اساس تقویت عقل تشریع كرده، به شهادت این كه هر عمل و حال و اختلافى كه مضر به استقامت عقل است و باعث تیرگى آن در قضاوت و در اداره شؤون مجتمعش مىشود تحریم كرده، نظیر شرب خمر، و قمار، و اقسام معاملات غررى، و دروغ، و بهتان، و افترا، و غیبت، و امثال آن.
خوب معلوم است كه هیچ دانشمندى از چنین شریعتى و با مطالعه همین مقدار از احكام آن جز این توقع ندارد كه در مسائل كلى و جهات عمومى و اجتماعى زمام امر را به كسانى بسپارد كه داشتن عقل بیشتر امتیاز آنان است، چون تدبیر امور اجتماعى از قبیل حكومت و قضا و جنگ نیازمند به عقل نیرومندتر است، و كسانى را كه امتیازشان داشتن عواطف تند و تیزتر و امیال نفسانى بیشتر است، از تصدى آن امور محروم سازد، و نیز معلوم است كه طایفه مردان به داشتن عقل نیرومندتر و ضعف عواطف، ممتاز از زنانند، و زنان به داشتن عقل كمتر و عواطف بیشتر ممتاز از مردانند.
و اسلام همین كار را كرده، و در آیهاى كه گذشت فرموده: "الرجال قوامون على النساء"، سنت رسول خدا (ص) نیز در طول زندگیش بر این جریان داشت، یعنى هرگز زمام امور هیچ قومى را به دست زن نسپرد، و به هیچ زنى منصب قضا نداد، و زنان را براى جنگیدن دعوت نكرد، - البته براى جنگیدن، نه صرف شركت در جهاد، براى خدمت و جراحى و امثال آن - .و اما غیر این امور عامه و اجتماعى، از قبیل تعلیم و تعلم، و كسب، و پرستارى بیماران، و مداواى آنان، و امثال این گونه امور كه دخالت عواطف منافاتى با مفید بودن عمل ندارد، زنان را از آن منع نفرمود، و سیرت نبویه بسیارى از این كارها را امضا كرد، آیات قرآن نیز خالى از دلالتبر اجازه این گونه كارها براى زنان نیست، چون لازمه حریت زن در اراده و عمل شخصى این است كه بتواند این گونه كارها را انجام دهد، چون معنا ندارد از یك طرف زنان را در این گونه امور از تحت ولایت مردان خارج بداند، و ملكیت آنان را در قبال مردان معتبر بشمارد، و از سوى دیگر نهی شان كند از این كه به نحوى از انحا ملكشان را اداره و اصلاح كنند، و همچنین معنا ندارد به آنان حق دهد كه براى دفاع از خود در محكمه شرع طرح دعوى كنند، و یا شهادت بدهند، و در عین حال از آمدن در محكمه و حضور نزد والى یا قاضى جلوگیرشان شود .و همچنین سایر لوازم استقلال و آزادى.
بلی دامنه استقلال و آزادى زنان تا آنجایى گسترده است كه به حق شوهر مزاحمت نداشته باشد، چون گفتیم در صورتى كه شوهر در وطن حاضر باشد زن در تحت قیمومت او است، البته قیمومت اطاعت و در صورتى كه حاضر نباشد مثلا به سفر رفته باشد موظف است غیبت او را حفظ كند، و معلوم است كه با در نظر گرفتن این دو وظیفه هیچ یك از شؤون جایز زن در صورتى كه مزاحم با این دو وظیفه باشد دیگر جایز و ممضى نیست.
1. سوره فتح آیه 29. 2. سوره روم آیه 21. 3. سوره اعراف آیه 32.
پینوشتها: كتاب ترجمه المیزان، ج 4، ص 547 (نویسنده: علامه طباطبایى)
کلید واژه ها : مختصری در معنای قیمومت مردان بر زنان