منو  

صفحه اصلیقوانیننشانی مراجع قضاییپرسش و پاسخمعرفی وکیلخدمات موسسه
اخباردرباره موسسهمطالب حقوقیمقالات حقوقی پایان‌نامهدانلود فرم
پرونده‌های حقوقیخاطرات حقوقیگالریهمکاری با ماتماس با ما
بررسی نظریات تحقیرآمیز درباره زن و دیدگاه اسلام در این رابطه
تنظیمات متن :
      رنگ پشت متن
      سایز متن
   21
اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چیست، لازم است‏به مساله سرشت زن و مرد-كه در سایر كتب مذهبى نیز مطرح است- توجه كنیم. قرآن نیز در این موضوع سكوت نكرده است.باید ببینیم قرآن زن و مرد را یك سرشتى مى‏داند یا دو سرشتى; یعنى آیا زن و مرد داراى یك طینت و سرشت مى‏باشند و یا داراى دو طینت و سرشت؟ قرآن با كمال صراحت در آیات متعددی مى‏فرماید كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظیر سرشت مردان آفریده‏ایم. قرآن درباره آدم اول مى‏گوید:«همه شما را از یك پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم‏»(سوره نساء آیه 1).درباره همه آدمیان مى‏گوید:«خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفرید»(سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).
در قرآن از آنچه در بعضى از كتب مذهبى هست كه زن از مایه‏اى پست‏تر از مایه مرد آفریده شده و یا اینكه به زن جنبه طفیلى و چپى داده‏اند و گرفته‏اند كه همسر آدم اول از عضوى از اعضاى طرف چپ او آفریده شده،اثر و خبرى نیست. علیهذا در اسلام نظریه تحقیر آمیزى نسبت‏به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.
یكى دیگر از نظریات تحقیر آمیزى كه در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبى بجا گذاشته است این است كه زن عنصر گناه است، از وجود زن شر و وسوسه بر مى‏خیزد، زن شیطان كوچك است. مى‏گویند در هر گناه و جنایتى كه مردان مرتكب شده‏اند زنى در آن دخالت داشته است. مى‏گویند مرد در ذات خود از گناه مبراست و این زن است كه مرد را به گناه مى‏كشاند. مى‏گویند شیطان مستقیما در وجود مرد راه نمى‏یابد و فقط از طریق زن است كه مردان را مى‏فریبد; شیطان زن را وسوسه مى‏كند و زن مرد را. مى‏گویند آدم اول كه فریب شیطان را خورد و از بهشت‏سعادت بیرون رانده شد، از طریق زن بود;شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را.
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولى هرگز نگفته كه شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را.قرآن نه حوا را به عنوان مسؤول اصلى معرفى مى‏كند و نه او را از حساب خارج مى‏كند. قرآن مى‏گوید: به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت‏سكنى گزینید و از میوه‏هاى آن بخورید. قرآن آنجا كه پاى وسوسه شیطان را به میان مى‏كشد ضمیرها را به شكل‏«تثنیه‏»مى‏آورد، مى‏گوید فوسوس لهما الشیطان (1) شیطان آندو را وسوسه كرد فدلیهما بغرور (2) شیطان آندو را به فریب راهنمایى كرد و قاسمهما انى لكما لمن الناصحین (3) یعنى شیطان در برابر هر دو سوگند یاد كرد كه جز خیر آنها را نمى‏خواهد.
به این ترتیب قرآن با یك فكر رایج آن عصر و زمان كه هنوز هم در گوشه و كنار جهان بقایایى دارد، سخت‏به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام كه عنصر وسوسه و گناه و شیطان كوچك است مبرا كرد.
یكى دیگر از نظریات تحقیرآمیزى كه نسبت‏به زن وجود داشته است در ناحیه استعدادهاى روحانى و معنوى زن است; مى‏گفتند زن به بهشت نمى‏رود، زن مقامات معنوى و الهى را نمى‏تواند طى كند،زن نمى‏تواند به مقام قرب الهى آن طور كه مردان مى‏رسند برسد. قرآن در آیات فراوانى تصریح كرده است كه پاداش اخروى و قرب الهى به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدیسى از یك زن بزرگ و قدیسه یاد مى‏كند. از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسى و عیسى در نهایت تجلیل یاد كرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشایسته براى شوهرانشان ذكر مى‏كند،از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پلیدى بوده است غفلت نكرده است. گویى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.
قرآن درباره مادر موسى مى‏گوید: ما به مادر موسى وحى فرستادیم كه كودك را شیر بده و هنگامى كه بر جان او بیمناك شدى او را به دریا بیفكن و نگران نباش كه ما او را به سوى تو باز پس خواهیم گردانید.
قرآن درباره مریم،مادر عیسى، مى‏گوید:كار او به آنجا كشیده شده بود كه در محراب عبادت همواره ملائكه با او سخن مى‏گفتند و گفت و شنود مى‏كردند، از غیب براى او روزى مى‏رسید، كارش از لحاظ مقامات معنوى آنقدر بالا گرفته بود كه پیغمبر زمانش را در حیرت فرو برده،او را پشت‏سر گذاشته بود، زكریا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بود.
در تاریخ خود اسلام زنان قدیسه و عالیقدر فراوانند.كمتر مردى است‏به پایه خدیجه برسد،و هیچ مردى جز پیغمبر و على به پایه حضرت زهرا نمى‏رسد.حضرت زهرا بر فرزندان خود كه امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برترى دارد.اسلام در سیر من الخلق الى الحق یعنى در حركت و مسافرت به سوى خدا هیچ تفاوتى میان زن و مرد قائل نیست. تفاوتى كه اسلام قائل است در سیر من الحق الى الخلق است،در بازگشت از حق به سوى مردم و تحمل مسؤولیت پیغامبرى است كه مرد را براى این كار مناسبتر دانسته است.
یكى دیگر از نظریات تحقیرآمیزى كه نسبت‏به زن وجود داشته است ،مربوط است‏به ریاضت جنسى و تقدس تجرد و عزوبت. چنانكه مى‏دانیم در برخى آیینها رابطه جنسى ذاتا پلید است.به عقیده پیروان آن آیینها تنها كسانى به مقامات معنوى نایل مى‏گردند كه همه عمر مجرد زیست كرده باشند.یكى از پیشوایان معروف مذهبى جهان مى‏گوید:«با تیشه بكارت درخت ازدواج را از بن بركنید».همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه مى‏دهند;یعنى مدعى هستند كه چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر كنند و اختیار از كفشان ربوده مى‏شود و گرفتار فحشا مى‏شوند و با زنان متعددى تماس پیدا مى‏كنند،پس بهتر است ازدواج كنند تا با بیش از یك زن در تماس نباشند.ریشه افكار ریاضت طلبى و طرفدارى از تجرد و عزوبت، بدبینى به جنس زن است; محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقى به حساب مى‏آورند.
برتراند راسل مى‏گوید :در همه آیینها نوعى بدبینى به علاقه جنسى یافت مى‏شود مگر در اسلام; اسلام از نظر مصالح اجتماعى حدود و مقرراتى براى این علاقه وضع كرده اما هرگز آن را پلید نشمرده است.
یكى دیگر از نظریات تحقیر آمیزى كه درباره زن وجود داشته این است كه مى‏گفته‏اند زن مقدمه وجود مرد است و براى مرد آفریده شده است. اسلام هرگز چنین سخنى ندارد. اسلام اصل علت غایى را در كمال صراحت‏بیان مى‏كند. اسلام با صراحت كامل مى‏گوید زمین و آسمان،ابر و باد،گیاه و حیوان،همه براى انسان آفریده شده‏اند اما هرگز نمى‏گوید زن براى مرد آفریده شده است.اسلام مى‏گوید هر یك از زن و مرد براى یكدیگر آفریده شده‏اند: هن لباس لكم و انتم لباس لهن (4) زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آنها.اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفریده براى مرد مى‏دانست قهرا در قوانین خود این جهت را در نظر مى‏گرفت ولى چون اسلام از نظر تفسیر خلقت چنین نظرى ندارد و زن را طفیلى وجود مرد نمى‏داند،در مقررات خاص خود درباره زن و مرد به این مطلب نظر نداشته است.
یكى دیگر از نظریات تحقیر آمیزى كه در گذشته درباره زن وجود داشته این است كه زن را از نظر مرد یك شر و بلاى اجتناب ناپذیر مى‏دانسته‏اند. بسیارى از مردان با همه بهره‏هایى كه از وجود زن مى‏برده‏اند او را تحقیر و مایه بدبختى و گرفتارى خود مى‏دانسته‏اند. قرآن كریم مخصوصا این مطلب را تذكر مى‏دهد كه وجود زن براى مرد خیر است،مایه سكونت و آرامش دل اوست.
یكى دیگر از آن نظریات تحقیر آمیز این است كه سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز مى‏دانسته‏اند. اعراب جاهلیت و بعضى از ملل دیگر مادر را فقط به منزله ظرفى مى‏دانسته‏اند كه نطفه مرد را-كه بذر اصلى فرزند است-در داخل خود نگه مى‏دارد و رشد مى‏دهد.در قرآن ضمن آیاتى كه مى‏گوید شما را از مرد و زنى آفریدیم و برخى آیات دیگر كه در تفاسیر توضیح داده شده است،به این طرز تفكر خاتمه داده شده است.
از آنچه گفته شد معلوم شد اسلام از نظر فكر فلسفى و از نظر تفسیر خلقت، نظر تحقیرآمیزى نسبت‏به زن نداشته است‏بلكه آن نظریات را مردود شناخته است.اكنون نوبت این است كه بدانیم فلسفه عدم تشابه حقوقى زن و مرد چیست.
پی‌نوشت‌ها: كتاب مجموعه آثار جلد 19 صفحه 131 (نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهری )
1. اعراف/ 20. 2. اعراف/ 22. 3. اعراف/ 21 4. بقره/ 187.
 
نوشته شده در تاریخ ۱۳۸٢/٤/۱٥ توسط داریوش نظری افشار | پیام های شما (0)

نتیجه گیری:
همانطور كه در صفحات پیشین مشاهده گردید سبك نگارش در این مقاله بدین صورت بود كه بعد از بحث و گفتگو در مورد هر موضوع {در مورد حقوق زنان‍} در پایان آن موضوع ، نتایج حاصله نیز گنجانده شده است و نیاز مبرمی به ذكر نتیجه نهایی در پایان مقاله نمی باشد ؛ ولی به جهت رعایت قواعد ادبی و قواعد مقاله نویسی نتیجه ای را در پایان این مقاله كه خلاصه ای از نتایجِ مطالبِ مندرج در این مقاله می باشد ، ذكر شده تا رعایت اصول نیز شده باشد.

قضاوت زنان : خلاصه آن كه در برخى از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نیست نظیر جایى كه مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد، این‏گونه از موارد كه سهم مختص مرد است داورى زن در آن صحیح نیست و اما در مواردى كه مخصوص زنان است‏یا مشترك بین زن و مرد بوده یا مخصوص مردان مى‏باشد، لیكن مستلزم هیچ محذورى از قبیل تماس با نامحرم نمى‏باشد، دلیل روشنى بر اشتراط ذكورت یافت نمى‏شود، البته مشهور بین فقهاءقده همان اشتراط مزبور مى‏باشد، پس اگر اجماع مسلم در بین باشد، بحثى در آن نیست و گرنه منع زن از قضا به نحو كلى، مورد بحث و نقد است، زیرا هیچ محذورى در قضاء زن نسبت‏به زنان با شهادت زن وجود ندارد، البته مطلب مزبور در جایى است كه زن واجد همه شرایط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد.

سهم ارث زنان : اسلام به موجب دلایلى كه در مقالات پیش گفتیم مهر و نفقه را امورى لازم و مؤثر در استحكام زناشویى و تامین آسایش خانوادگى و ایجاد وحدت میان زن و شوهر مى‏شناسد. از نظر اسلام الغاء مهر و نفقه و خصوصا نفقه موجب تزلزل اساس خانوادگى و كشیده شدن زن به سوى فحشاء است.و چون مهر و نفقه را لازم مى‏داند و به این سبب قهراَ از بودجه زندگى زن كاسته شده است و تحمیلى از این نظر بر مرد شده است،اسلام مى‏خواهد این تحمیل از طریق ارث جبران بشود.لهذا براى مرد دو برابر زن سهم الارث قرار داده است. پس مهر و نفقه است كه سهم الارث زن را تنزل داده است.

حجاب زنان : همان طور كه بشر - اعم از مرد و زن - در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملك جاه و مقام سیر نمى‏شود و اشباع نمى‏گردد، در ناحیه جنسى نیز چنین است و علت اینكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است كه میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچى، همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچى. میل زن به خودآرایى از این نوع حس شكارچیگرى او ناشى مى‏شود. این زن است كه به حكم طبیعت‏خاص خود مى‏خواهد دلبرى كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است.

مساله اجازه پدر : اگر اختیار ازدواج به دست‏خود دختران باشد و موافقت پدر را شرط صحت ازدواج بدانیم،آنهم به شرط اینكه پدر سوء نیت‏یا كج‏سلیقگى خاصى كه مانع ازدواج دختر بشود نداشته باشد، چه عیبى دارد و چه منافاتى با اصل آزادى انسانها دارد؟این یك احتیاط و مراقبتى است كه قانون براى حفظ زن تجربه نكرده است و ناشى از نوعى سوء ظن به طبیعت مرد است.

جهاد زنان : زن مى‏تواند در بخش مهمى از امور مربوط به جهاد حضور یابد، چرا كه تمام جهاد، در سنگر بودن و تیراندازى كردن نیست علاوه بر كمك‏هاى تداكارتى پشت جبهه و متن جبهه، نقشه كشیدن و راهنمایى كردن نیز بخش‏هاى مهمى از جهاد به شمار مى‏آید، مگر آنان كه در متن جنگ حضور دارند، همه كار نظامى مى‏نمایند؟ بخش قابل توجهى از آنان امور مربوط به نقشه‏بردارى، اطلاعات جنگى و... را به عهده دارند. زنها فقط امور تنگاتنگ نظامى را كه كار شاق ودشوارى است، به عهده نمى‏گیرند نه این كه از فیض جهاد محروم باشند. وثانیا: اگر كشورى در حال جنگ و دفاع است و از طرف بیگانه‏ها تهدید مى‏شود، زنها باید فاع كنند ولازمه دفاع آموزش نظامى دیدن است. پس در هیچ یك از این مسائل، زن مرحوم نیست‏بلكه در اكثر دشواریها و باربردارى وامانت‏داریها، در بسیارى از مصائب و مشكلات، زن همتاى مرد است.
 
نوشته شده در تاریخ ۱۳۸٢/٤/۱٥ توسط داریوش نظری افشار | پیام های شما (1)

منابع و ماخذ :

كتاب خانواده در قرآن، ص 365 (نویسنده: دكتر احمد بهشتی)
كتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 352( نویسنده: آیة الله عبدالله جوادی آملی )
كتاب امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان، ص 101 (نویسنده: سید ضیاء مرتضوى )
كتاب مبانی نظری قانون اساسی، ص 89 ( نویسنده: شهید محمد حسین حسینی بهشتی)
كتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 348 (نویسنده: آیة الله عبدالله جوادی آملی )
كتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 345 (نویسنده: آیة الله عبدالله جوادى آملى )
كتاب مجموعه آثار ج 19 ص 310 (نویسنده: شهید مطهرى)
كتاب مجموعه آثار جلد 19 صفحه 434 (نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهری)
كتاب مجموعه آثار ج 19 ص 235( نویسنده: شهید مرتضى مطهرى)
كتاب مجموعه آثار ج‏19 ص 94 (نویسنده: شهید مرتضى مطهرى )
كتاب مجموعه آثار جلد 19 صفحه 131 (نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهری )
كتاب ترجمه تفسیر المیزان جلد 2 صفحه 402 (نویسنده: علامه سید محمد حسین طباطبائى )
كتاب ترجمه المیزان، ج 4، ص 547 (نویسنده: علامه طباطبایى)
www.hawzah.net http://

منابع فرعی که در با ورقی ها ذکر شده است :
قرآن :
1- سوره فتح آیه 29. 2. سوره روم آیه 21. 3. سوره اعراف آیه 32. 4- مدثر، آیه 38. 5- بقره، آیه 286. 6 - آل عمران، آیه 195.
7- توبه، آیه 71 8- اعراف/ 20. 9- اعراف/ 22. 10- اعراف/ 21 11-. بقره/ 187. 12- سوره نحلآیه 59
جواهر الكلام، ج‏40، ص‏14. كتاب القضاء، باب 2 از ابواب صفات القاضى . صحیفه نور، ج 21، ص 172. و - صحیفه نور، ج 5، ص 153.
روضة المتقین، ج‏8، ص‏330 ج 2، ص‏680، شرائط القاضی. المیزان، ج 2، ص 271.
وسائل الشیعه، كتاب ارث، باب‏3 از ابواب میراث الاخوه والاجداد. وسائل الشیعه، كتاب ارث، باب‏3 از ابواب میراث الاخوه والاجداد.
 

کلید واژه ها : بررسی نظریات تحقیرآمیز درباره زن و دیدگاه اسلام در این رابطه