اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چیست، لازم استبه مساله سرشت زن و مرد-كه در سایر كتب مذهبى نیز مطرح است- توجه كنیم. قرآن نیز در این موضوع سكوت نكرده است.باید ببینیم قرآن زن و مرد را یك سرشتى مىداند یا دو سرشتى; یعنى آیا زن و مرد داراى یك طینت و سرشت مىباشند و یا داراى دو طینت و سرشت؟ قرآن با كمال صراحت در آیات متعددی مىفرماید كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظیر سرشت مردان آفریدهایم. قرآن درباره آدم اول مىگوید:«همه شما را از یك پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم»(سوره نساء آیه 1).درباره همه آدمیان مىگوید:«خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفرید»(سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).
در قرآن از آنچه در بعضى از كتب مذهبى هست كه زن از مایهاى پستتر از مایه مرد آفریده شده و یا اینكه به زن جنبه طفیلى و چپى دادهاند و گرفتهاند كه همسر آدم اول از عضوى از اعضاى طرف چپ او آفریده شده،اثر و خبرى نیست. علیهذا در اسلام نظریه تحقیر آمیزى نسبتبه زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.
یكى دیگر از نظریات تحقیر آمیزى كه در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبى بجا گذاشته است این است كه زن عنصر گناه است، از وجود زن شر و وسوسه بر مىخیزد، زن شیطان كوچك است. مىگویند در هر گناه و جنایتى كه مردان مرتكب شدهاند زنى در آن دخالت داشته است. مىگویند مرد در ذات خود از گناه مبراست و این زن است كه مرد را به گناه مىكشاند. مىگویند شیطان مستقیما در وجود مرد راه نمىیابد و فقط از طریق زن است كه مردان را مىفریبد; شیطان زن را وسوسه مىكند و زن مرد را. مىگویند آدم اول كه فریب شیطان را خورد و از بهشتسعادت بیرون رانده شد، از طریق زن بود;شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را.
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولى هرگز نگفته كه شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را.قرآن نه حوا را به عنوان مسؤول اصلى معرفى مىكند و نه او را از حساب خارج مىكند. قرآن مىگوید: به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشتسكنى گزینید و از میوههاى آن بخورید. قرآن آنجا كه پاى وسوسه شیطان را به میان مىكشد ضمیرها را به شكل«تثنیه»مىآورد، مىگوید فوسوس لهما الشیطان (1) شیطان آندو را وسوسه كرد فدلیهما بغرور (2) شیطان آندو را به فریب راهنمایى كرد و قاسمهما انى لكما لمن الناصحین (3) یعنى شیطان در برابر هر دو سوگند یاد كرد كه جز خیر آنها را نمىخواهد.
به این ترتیب قرآن با یك فكر رایج آن عصر و زمان كه هنوز هم در گوشه و كنار جهان بقایایى دارد، سختبه مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام كه عنصر وسوسه و گناه و شیطان كوچك است مبرا كرد.
یكى دیگر از نظریات تحقیرآمیزى كه نسبتبه زن وجود داشته است در ناحیه استعدادهاى روحانى و معنوى زن است; مىگفتند زن به بهشت نمىرود، زن مقامات معنوى و الهى را نمىتواند طى كند،زن نمىتواند به مقام قرب الهى آن طور كه مردان مىرسند برسد. قرآن در آیات فراوانى تصریح كرده است كه پاداش اخروى و قرب الهى به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدیسى از یك زن بزرگ و قدیسه یاد مىكند. از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسى و عیسى در نهایت تجلیل یاد كرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشایسته براى شوهرانشان ذكر مىكند،از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پلیدى بوده است غفلت نكرده است. گویى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.
قرآن درباره مادر موسى مىگوید: ما به مادر موسى وحى فرستادیم كه كودك را شیر بده و هنگامى كه بر جان او بیمناك شدى او را به دریا بیفكن و نگران نباش كه ما او را به سوى تو باز پس خواهیم گردانید.
قرآن درباره مریم،مادر عیسى، مىگوید:كار او به آنجا كشیده شده بود كه در محراب عبادت همواره ملائكه با او سخن مىگفتند و گفت و شنود مىكردند، از غیب براى او روزى مىرسید، كارش از لحاظ مقامات معنوى آنقدر بالا گرفته بود كه پیغمبر زمانش را در حیرت فرو برده،او را پشتسر گذاشته بود، زكریا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بود.
در تاریخ خود اسلام زنان قدیسه و عالیقدر فراوانند.كمتر مردى استبه پایه خدیجه برسد،و هیچ مردى جز پیغمبر و على به پایه حضرت زهرا نمىرسد.حضرت زهرا بر فرزندان خود كه امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برترى دارد.اسلام در سیر من الخلق الى الحق یعنى در حركت و مسافرت به سوى خدا هیچ تفاوتى میان زن و مرد قائل نیست. تفاوتى كه اسلام قائل است در سیر من الحق الى الخلق است،در بازگشت از حق به سوى مردم و تحمل مسؤولیت پیغامبرى است كه مرد را براى این كار مناسبتر دانسته است.
یكى دیگر از نظریات تحقیرآمیزى كه نسبتبه زن وجود داشته است ،مربوط استبه ریاضت جنسى و تقدس تجرد و عزوبت. چنانكه مىدانیم در برخى آیینها رابطه جنسى ذاتا پلید است.به عقیده پیروان آن آیینها تنها كسانى به مقامات معنوى نایل مىگردند كه همه عمر مجرد زیست كرده باشند.یكى از پیشوایان معروف مذهبى جهان مىگوید:«با تیشه بكارت درخت ازدواج را از بن بركنید».همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه مىدهند;یعنى مدعى هستند كه چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر كنند و اختیار از كفشان ربوده مىشود و گرفتار فحشا مىشوند و با زنان متعددى تماس پیدا مىكنند،پس بهتر است ازدواج كنند تا با بیش از یك زن در تماس نباشند.ریشه افكار ریاضت طلبى و طرفدارى از تجرد و عزوبت، بدبینى به جنس زن است; محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقى به حساب مىآورند.
برتراند راسل مىگوید :در همه آیینها نوعى بدبینى به علاقه جنسى یافت مىشود مگر در اسلام; اسلام از نظر مصالح اجتماعى حدود و مقرراتى براى این علاقه وضع كرده اما هرگز آن را پلید نشمرده است.
یكى دیگر از نظریات تحقیر آمیزى كه درباره زن وجود داشته این است كه مىگفتهاند زن مقدمه وجود مرد است و براى مرد آفریده شده است. اسلام هرگز چنین سخنى ندارد. اسلام اصل علت غایى را در كمال صراحتبیان مىكند. اسلام با صراحت كامل مىگوید زمین و آسمان،ابر و باد،گیاه و حیوان،همه براى انسان آفریده شدهاند اما هرگز نمىگوید زن براى مرد آفریده شده است.اسلام مىگوید هر یك از زن و مرد براى یكدیگر آفریده شدهاند: هن لباس لكم و انتم لباس لهن (4) زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آنها.اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفریده براى مرد مىدانست قهرا در قوانین خود این جهت را در نظر مىگرفت ولى چون اسلام از نظر تفسیر خلقت چنین نظرى ندارد و زن را طفیلى وجود مرد نمىداند،در مقررات خاص خود درباره زن و مرد به این مطلب نظر نداشته است.
یكى دیگر از نظریات تحقیر آمیزى كه در گذشته درباره زن وجود داشته این است كه زن را از نظر مرد یك شر و بلاى اجتناب ناپذیر مىدانستهاند. بسیارى از مردان با همه بهرههایى كه از وجود زن مىبردهاند او را تحقیر و مایه بدبختى و گرفتارى خود مىدانستهاند. قرآن كریم مخصوصا این مطلب را تذكر مىدهد كه وجود زن براى مرد خیر است،مایه سكونت و آرامش دل اوست.
یكى دیگر از آن نظریات تحقیر آمیز این است كه سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز مىدانستهاند. اعراب جاهلیت و بعضى از ملل دیگر مادر را فقط به منزله ظرفى مىدانستهاند كه نطفه مرد را-كه بذر اصلى فرزند است-در داخل خود نگه مىدارد و رشد مىدهد.در قرآن ضمن آیاتى كه مىگوید شما را از مرد و زنى آفریدیم و برخى آیات دیگر كه در تفاسیر توضیح داده شده است،به این طرز تفكر خاتمه داده شده است.
از آنچه گفته شد معلوم شد اسلام از نظر فكر فلسفى و از نظر تفسیر خلقت، نظر تحقیرآمیزى نسبتبه زن نداشته استبلكه آن نظریات را مردود شناخته است.اكنون نوبت این است كه بدانیم فلسفه عدم تشابه حقوقى زن و مرد چیست.
پینوشتها: كتاب مجموعه آثار جلد 19 صفحه 131 (نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهری )
1. اعراف/ 20. 2. اعراف/ 22. 3. اعراف/ 21 4. بقره/ 187.
نوشته شده در تاریخ ۱۳۸٢/٤/۱٥ توسط داریوش نظری افشار | پیام های شما (0)
نتیجه گیری:
همانطور كه در صفحات پیشین مشاهده گردید سبك نگارش در این مقاله بدین صورت بود كه بعد از بحث و گفتگو در مورد هر موضوع {در مورد حقوق زنان} در پایان آن موضوع ، نتایج حاصله نیز گنجانده شده است و نیاز مبرمی به ذكر نتیجه نهایی در پایان مقاله نمی باشد ؛ ولی به جهت رعایت قواعد ادبی و قواعد مقاله نویسی نتیجه ای را در پایان این مقاله كه خلاصه ای از نتایجِ مطالبِ مندرج در این مقاله می باشد ، ذكر شده تا رعایت اصول نیز شده باشد.
قضاوت زنان : خلاصه آن كه در برخى از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نیست نظیر جایى كه مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد، اینگونه از موارد كه سهم مختص مرد است داورى زن در آن صحیح نیست و اما در مواردى كه مخصوص زنان استیا مشترك بین زن و مرد بوده یا مخصوص مردان مىباشد، لیكن مستلزم هیچ محذورى از قبیل تماس با نامحرم نمىباشد، دلیل روشنى بر اشتراط ذكورت یافت نمىشود، البته مشهور بین فقهاءقده همان اشتراط مزبور مىباشد، پس اگر اجماع مسلم در بین باشد، بحثى در آن نیست و گرنه منع زن از قضا به نحو كلى، مورد بحث و نقد است، زیرا هیچ محذورى در قضاء زن نسبتبه زنان با شهادت زن وجود ندارد، البته مطلب مزبور در جایى است كه زن واجد همه شرایط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد.
سهم ارث زنان : اسلام به موجب دلایلى كه در مقالات پیش گفتیم مهر و نفقه را امورى لازم و مؤثر در استحكام زناشویى و تامین آسایش خانوادگى و ایجاد وحدت میان زن و شوهر مىشناسد. از نظر اسلام الغاء مهر و نفقه و خصوصا نفقه موجب تزلزل اساس خانوادگى و كشیده شدن زن به سوى فحشاء است.و چون مهر و نفقه را لازم مىداند و به این سبب قهراَ از بودجه زندگى زن كاسته شده است و تحمیلى از این نظر بر مرد شده است،اسلام مىخواهد این تحمیل از طریق ارث جبران بشود.لهذا براى مرد دو برابر زن سهم الارث قرار داده است. پس مهر و نفقه است كه سهم الارث زن را تنزل داده است.
حجاب زنان : همان طور كه بشر - اعم از مرد و زن - در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملك جاه و مقام سیر نمىشود و اشباع نمىگردد، در ناحیه جنسى نیز چنین است و علت اینكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است كه میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچى، همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچى. میل زن به خودآرایى از این نوع حس شكارچیگرى او ناشى مىشود. این زن است كه به حكم طبیعتخاص خود مىخواهد دلبرى كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است.
مساله اجازه پدر : اگر اختیار ازدواج به دستخود دختران باشد و موافقت پدر را شرط صحت ازدواج بدانیم،آنهم به شرط اینكه پدر سوء نیتیا كجسلیقگى خاصى كه مانع ازدواج دختر بشود نداشته باشد، چه عیبى دارد و چه منافاتى با اصل آزادى انسانها دارد؟این یك احتیاط و مراقبتى است كه قانون براى حفظ زن تجربه نكرده است و ناشى از نوعى سوء ظن به طبیعت مرد است.
جهاد زنان : زن مىتواند در بخش مهمى از امور مربوط به جهاد حضور یابد، چرا كه تمام جهاد، در سنگر بودن و تیراندازى كردن نیست علاوه بر كمكهاى تداكارتى پشت جبهه و متن جبهه، نقشه كشیدن و راهنمایى كردن نیز بخشهاى مهمى از جهاد به شمار مىآید، مگر آنان كه در متن جنگ حضور دارند، همه كار نظامى مىنمایند؟ بخش قابل توجهى از آنان امور مربوط به نقشهبردارى، اطلاعات جنگى و... را به عهده دارند. زنها فقط امور تنگاتنگ نظامى را كه كار شاق ودشوارى است، به عهده نمىگیرند نه این كه از فیض جهاد محروم باشند. وثانیا: اگر كشورى در حال جنگ و دفاع است و از طرف بیگانهها تهدید مىشود، زنها باید فاع كنند ولازمه دفاع آموزش نظامى دیدن است. پس در هیچ یك از این مسائل، زن مرحوم نیستبلكه در اكثر دشواریها و باربردارى وامانتداریها، در بسیارى از مصائب و مشكلات، زن همتاى مرد است.
نوشته شده در تاریخ ۱۳۸٢/٤/۱٥ توسط داریوش نظری افشار | پیام های شما (1)
منابع و ماخذ :
كتاب خانواده در قرآن، ص 365 (نویسنده: دكتر احمد بهشتی)
كتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 352( نویسنده: آیة الله عبدالله جوادی آملی )
كتاب امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان، ص 101 (نویسنده: سید ضیاء مرتضوى )
كتاب مبانی نظری قانون اساسی، ص 89 ( نویسنده: شهید محمد حسین حسینی بهشتی)
كتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 348 (نویسنده: آیة الله عبدالله جوادی آملی )
كتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 345 (نویسنده: آیة الله عبدالله جوادى آملى )
كتاب مجموعه آثار ج 19 ص 310 (نویسنده: شهید مطهرى)
كتاب مجموعه آثار جلد 19 صفحه 434 (نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهری)
كتاب مجموعه آثار ج 19 ص 235( نویسنده: شهید مرتضى مطهرى)
كتاب مجموعه آثار ج19 ص 94 (نویسنده: شهید مرتضى مطهرى )
كتاب مجموعه آثار جلد 19 صفحه 131 (نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهری )
كتاب ترجمه تفسیر المیزان جلد 2 صفحه 402 (نویسنده: علامه سید محمد حسین طباطبائى )
كتاب ترجمه المیزان، ج 4، ص 547 (نویسنده: علامه طباطبایى)
www.hawzah.net http://
منابع فرعی که در با ورقی ها ذکر شده است :
قرآن :
1- سوره فتح آیه 29. 2. سوره روم آیه 21. 3. سوره اعراف آیه 32. 4- مدثر، آیه 38. 5- بقره، آیه 286. 6 - آل عمران، آیه 195.
7- توبه، آیه 71 8- اعراف/ 20. 9- اعراف/ 22. 10- اعراف/ 21 11-. بقره/ 187. 12- سوره نحلآیه 59
جواهر الكلام، ج40، ص14. كتاب القضاء، باب 2 از ابواب صفات القاضى . صحیفه نور، ج 21، ص 172. و - صحیفه نور، ج 5، ص 153.
روضة المتقین، ج8، ص330 ج 2، ص680، شرائط القاضی. المیزان، ج 2، ص 271.
وسائل الشیعه، كتاب ارث، باب3 از ابواب میراث الاخوه والاجداد. وسائل الشیعه، كتاب ارث، باب3 از ابواب میراث الاخوه والاجداد.
کلید واژه ها : بررسی نظریات تحقیرآمیز درباره زن و دیدگاه اسلام در این رابطه