منو  

صفحه اصلیقوانیننشانی مراجع قضاییپرسش و پاسخمعرفی وکیلخدمات موسسه
اخباردرباره موسسهمطالب حقوقیمقالات حقوقی پایان‌نامهدانلود فرم
پرونده‌های حقوقیخاطرات حقوقیگالریهمکاری با ماتماس با ما
جزوه متوق حقوقی 1(درس 11تا15)
تنظیمات متن :
      رنگ پشت متن
      سایز متن
   21

درس یازده        Lesson Eleven
بررسی كلمه
1. قوه‌ی مجریه (executive): شعبه‌ای از دولت كه با لازم‌الاجرا ساختن تصمیمات، قوانین و غیره در ارتباط است.
الف. كابینه، ركن اصلی قوه‌ی مجریه است.
ب. هیچ تفاوت مشخصی بین قوه‌ی مقننه و قوه‌ی مجریه در انگلستان وجود ندارد.
ج. تفكیك قوا مستلزم تفكیك قوای اجرایی، تقنینی، و قضایی حكومت می‌باشد.
2. اجرا كردن (implement): به مرحله‌ی اجرا درآوردن؛ به انجام رساندن
الف. دولت جدید در حال اجرای برنامه‌ی اصلاحات است.
ب. قانون جدید عبور و مرور، به شدت به اجرا گذاشته خواهد شد.
ج. قانون به قوه‌ی مجریه انعطاف‌پذیری قابل توجهی در مورد چگونگی اجرای كامل آن {قوه} اعطا می‌كند.
3. تفسیر كردن (interpret): تشریح یا تببین معنای چیزی؛ تعیین معنا یا هدف چیزی
الف. دادگاه، سكوت او را بعنوان قبول تفسیر نكرد.
ب. قرارداد باید براساس قصد مشترك طرفین تفسیر شود.
ج. واژگان و اصطلاحات باید در پرتو كل قرارداد یا {در پرتو} اظهاراتی كه آن اصطلاحات در آنها به چشم می‌خورد، تفسیر گردند.
4. غیرمعتبر (invalid): تصدیق نشده از لحاظ قانونی؛ رسما غیر قابل پذیرش؛ نادرست؛ غیرمعتبر
الف. قرارداد فاقد اعتبار است هر چند كالاها تسلیم شده باشد.
ب. ادعای شما برای خسارات قراردادی پذیرفته نشده است زیرا قرارداد شما باطل بود.
ج. بسیاری از قوانین بخاطر عدم تطابق با قانون اساسی، از سوی دادگاه بی‌اعتبار شناخته شد.
5. قضایی (judicial): مربوط به قضات و دادگاه‌ها
الف. اِعمال اقتدار قضایی به عهده‌ی قضات گذاشته می‌شود.
ب. در نظام قضایی اغلب كشورها، یك دیوان عالی وجود دارد كه تصمیماتش نهایی است.
ج. در {نظام} حقوق عرفی، آرای قضایی از اهمیت بسیار زیاد برخوردار است.
6. قانونگذاری، قانون (legislation): فرایند وضع قانون؛ قانون یا مجموعه‌ای از قوانین
الف. منابعی كه حقوق از آنها نشات می‌گیرد عبارتند از: قانون، رویه‌‌ی قضایی، عرف، و باورهای رایج اخلاقی.
ب. قانون جدید نسبت به حل مشكلات طلاق خیلی موفق نشد.
ج. این قانون، مستقیم یا غیر مستقیم بر همه‌ی ما اثر می‌گذارد.
7. مشروعیت (legitimacy): حالت یا حقیقت قانونی بودن یا مطابقِ بودن با قواعد مسلم
الف. دادگاه می‌تواند مشروعیت عمل او را زیر سوال ببرد.
ب. اغلب به مذهب بعنوان منبع مشروعیت حكمرانی استناد می‌شود.
ج. انتخاب رهبران از طریق انتخابات، به نظر می‌رسد نوعی مشروعیت به دولت بخشیده است.
8. تبعیت كردن (obey): انجام دادن طبق دستور؛ رعایت كردن
الف. اگر از قوانین اطاعت نكنید، مجازات خواهید شد.
ب. فرامین حكمران مستبد، فورا انجام شد.
ج. كودكان یاد گرفته‌اند كه مقررات مدرسه را بدون چون و چرا رعایت كنند.
9. حاكمیت (sovereignty): ویژگی یا حالتِ داشتن مقام، قدرت یا اقتدار عالی
الف. هر كشوری باید به حاكمیت كشور دیگر احترام بگذارد.
ب. در بریتانیای كبیر، {اعمال حاكمیت} بعهده‌ی پارلمان نهاده شده است.
ج. حاكمی كه دارای قدرت غیرمشروط است، ادعا می‌كند كه حاكمیت كشور به او محول شده است.
10. كار، وظیفه (task): كاری كه باید به انجام برسد، بویژه یك كار سخت و ناخوشایند
الف. او در كارهای عملی بهتر است از كارهایی كه مستلزم فكر ذهنی می‌باشد.
ب. اولین تكلیف ما برقراری یك نظام است.
ج. فراگیری انگلیسی به منظور روان شدن در فهم متون حقوقی، برای دانشجویان خارجی كار آسانی نیست.
منابع حقوق: قانون            Sources of Law: Legislation
قانون، بخشی از مقرراتی است كه رسما تصویب یا وضع شده‌اند. اركان زیادی در یك كشور ممكن است به اهداف خاصی اختیار وضع مقررات داشته باشند، مثل كانون‌های اجتماعی؛ اما اساسا تنها شیوه‌ای كه مقررات می‌توانند وضع شوند به نحوی كه عموما در مورد همه‌ی مردم اعمال شود، از طریق قانون مصوب پارلمان است.
ابتدایی‌ترین نقش قوای مقننه، تصویب قوانین است. در بیشتر دولت‌های معاصر، بیشترین حق تقدیم لایحه به پارلمان جهت قانونگذاری، متعلق به قوه‌ی مجریه یا احزاب سیاسی و گروه‌های دارای گرایش‌ خاص می‌باشد. قانونگذاران از طریق تصویب رسمی قوانین، به قوانین میزان مشروعیت بیشتری می‌بخشند كه {این مشروعیت} برای تضمین رعایت همگانی در یك حكومت دموكراسی ضروری است.
مجلس، از دیگر قوای حكومت با این دو مشخصه، متمایز می‌شود: (1) صلاحیت رسمی وضع قانون دارد كه توسط قوای مجریه و قضاییه به مرحله‌ی اجرا درآمده و تفسیر می‌شود؛ (2) نمایندگان مجلس، معمولا بطور مستقیم توسط مردم انتخاب می‌شوند.
در تئوری قانون اساسی، گفته می‌شود كه پارلمان حاكمیت وضع‌قانون دارد و چنانچه آیین‌های خاص {وضع قانون} رعایت شود، تبعیت و اعمال آن از سوی دادگاه‌ها الزامی است. قضات تحت هیچ شرایطی حق غیرمعتبر دانستن یك قانون یا نادیده گرفتن آن ندارند، هرچند قانون را غیرمنطقی یا مغایر با قانون اساسی تشخیص دهند. هرچند آنها نمی‌توانند اعتبار یك قانون را زیر سوال ببرند، ولی دادگاه‌ها قطعا موظفند آنرا نسبت به مسایل خاصی اعمال كنند. و اینكه معنای عبارات یك قانون چیست، مساله‌ای است كه دادگاه‌ها در خصوص آن تصمیم می‌گیرد.
تمرین‌های درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زیر را بنویسید.
1. چگونه ممكن است قواعدی ایجاد كرد كه در خصوص عموم مردم اعمال شود؟
The only way in which rules can be enacted so as to apply generally to a populace is by an Act of Parliament.
2. چه كسی یا چه اركانی حق تقدیم لایحه‌ی برای تصویب قوانین دارند؟
In most modern governments much of the initiative for legislation comes from the executive branch, or from political parties and special interest groups.
3. اركان قانونگذار چگونه شكل می‌گیرند؟
After all considerations, no proper answer could be found.
4. قوه‌ی قضاییه در ارتباط با قانون چه نقشی دارد؟
The judges cannot question the validity of an Act; the courts do have the task of applying it to specific problems. What the words of an Act mean is a matter of the courts to decide.
ب. جاهای خالی را با كلمات زیر پر كنید.
Sovereignty (7)    interpret (5)    judicial (6)    task (9)
Legislation (1)        executive (2)    invalid (10)    obey (8)
Implements (4)    legitimacy (3)
1. در حقوق معاصر آمریكا، قانون حداقل دارای اهمیت یكسان با رویه‌ی قضایی می‌باشد.
2. در بعضی كشورها، در بین قوای مقننه، مجریه و قضاییه‌ی حكومت هیچگونه تفكیك قوایی وجود ندارد.
3. حكمرانی كه قدرت مغایر با قانون اساسی دارد، ممكن است ادعای مشروعیتش را بر اصل موروثی یا حق الهی مبتنی سازد.
4. قانون اساسی حق هر كس بر محیط زیست سالم را به رسمیت شناخته و {آنرا} اعمال می‌كند.
5. كنوانسیون، دادگاه‌های ملی را ملزم می‌كند كه آن را به شیوه‌ای تفسیر كنند كه با خصوصیت بین‌المللی آن سازگاری داشته باشد.
6. صلاحیت قضایی استرالیای مشترك‌المنافع، به یك دیوان عالی فدرال كه دیوان عالی استرالیا نامیده می‌شود، محول شده است.
7. یكی از جنبه‌های مهم حاكمیت این است كه همه‌ی دولتها باید بر امور داخلی خود نظارت عالی داشته باشند.
8. چنانچه دولت از دستور دادگاه اطاعت نكند، دادگاه‌ها می‌توانند جریمه وضع كنند یا ارتش می‌توند به كمك دادگاه‌ها بیاید.
9. اولین وظیفه‌ی دادگاه حل و فصل اختلافات است.
10. پس از تحقیقات گسترده، كمیته اعلام كرد كه محاكمه‌ی قبلی باطل و بی‌اعتبار بوده است.
درس دوازده            Lesson Twelve
بررسی كلمه
1. قانون محلی (by-law): قانون یا مقرره‌ای كه توسط مقامات محلی وضع شده
الف. صلاحیت قانونی برای وضع قوانین محلی، شامل صلاحیت اصلاح آنها نیز می‌شود.
ب. قوانین محلی مشمول نظارت قضایی می‌باشند.
ج. این قانون محلی در كلیه‌ی دعاوی اعمال می‌شود.
2. اهلیت (capacity): جایگاه؛ نقش؛ عملكرد؛ صلاحیت
الف. هر دولتی اهلیت انعقاد معاهده دارد.
ب. او در مقام یك مشاور حقوقی، چند اندرز به من داد.
ج. تحصیلات تكمیلی براساس صلاحیت، برای همه میسر است.
3. زیر سوال بردن (challenge): مخالفت كردن؛ زیر سوال بردن
الف. پیشرفت سریع تكنولوژی، كارآمدی بسیاری از قوانین تجاری را زیر سوال برده است.
ب. رای یك دادگاه ممكن است در دادگاه بالاتر مورد مخالفت قرار گیرد.
ج. به صلاحیت دادگاه اعتراض شد.
4. صالح، دارای اهلیت (competent): دارای توانایی، صلاحیت، مهارت، دانش یا اختیار
الف. او صلاحیت ندارد بعنوان وكیل به كار بپردازد.
ب. هر شخصی كه در یك زمینه‌ی خاص مهارت داشته باشد، می‌تواند بعنوان داور انجام وظیفه كند.
ج. كودكان توانایی اتخاذ تصمیمات آگاهانه ندارند.
5. اضطرار (emergency): یك واقعه‌ی جدی غیر منتظره كه مستلزم اقدام فوری باشد.
الف. دولت، اعلامِ وضعیت اضطراری كرد.
ب. اختیارات فوق‌العاده، به دولت اجازه می‌دهد مطبوعات را محدود كند.
ج. ماده‌ی 19 گات  به یك كشور اجازه می‌دهد به دلیل اضطرار، اقدام به محدود ساختن واردات كند.
6. اختیار دادن (empower): اعطای اختیار یا صلاحیت جهت اقدام
الف. به وكیل صلاحیت داده شد كلیه‌ی دیون موكلش را بپردازد.
ب. قانون جدید به دانشجویان فارغ‌التحصیل حقوق اختیار می‌دهد بعنوان وكیل در دادگاه‌ها فعالیت نمایند.
ج. به دولت اختیار داده شده است برای حفظ محیط زیست، كلیه‌ی اقدامات لازم را اتخاذ نماید.
7. چارچوب (framework): ساختار؛ نظام یا نظم اجتماعی؛ مجموعه‌ای از قواعد كه بعنوان مبنای تصمیمات یك فرد بكار می‌رود.
الف. این گزارش در صدد است تا چارچوب جدید حقوق و مسئولیت‌ها را ایجاد نماید.
ب. حاكمیت قانون، غالبا چارچوب ظهور دموكراسی را مشخص می‌سازد.
ج. كلیه‌ی دعاوی باید در چارچوب قواعد موجود مورد رسیدگی قرار گیرد.
8. وظیفه، عملكرد (function): هدف خاص یا استفاده‌ی كاربردی از هر چیز
الف. وظیفه‌ی این كمیته نیست كه پیش‌نویس قانون را بنویسد.
ب. وظیفه‌ی دانشكده‌های حقوق، تنها آموزش حقوق نیست.
ج. یك كنوانسیون فیما بین دولت‌ها، می‌تواند همان عملكرد یك موافقت‌نامه بین اشخاص را ایفا كند.
9. تصویب كردن، گذراندن (pass): تایید شده یا پذیرفته شده توسط پارلمان
الف. پارلمان لایحه را تصویب كرد.
ب. مجمع هرگز این پیشنهاد را تصویب نخواهد كرد.
ج. اگر قانون جدید به تصویب برسد، دختران زیر 15 سال برای ازدواج باید از دادگاه مجوز بگیرند.
10. كم‌اهمیت، جزیی (trivial): دارای اهمیت كم؛ مربوط به چیزهای غیرمهم
الف. پارلمان این روزها در حال بررسی مسایل كم‌اهمیتی است.
ب. این یك مساله كم‌اهمیت است و ارزش مشاجره ندارد.
ج. هر گونه نقض قرارداد، هر چند جزیی، مستلزم جبران خسارت است.
قانونگذاری تفویضی                Delegated Legislation
بنا به چند دلیل، بعضی وظایف تقنینی پارلمان به اركان فرعی واگذار می‌شود تا در یك زمینه‌ی خاص، اجازه‌ی تصویب قانون داشته باشند. كار وضع قواعد با تمام جزییات، كه نیاز به عملی كردن اشتغالات بسیار گسترده‌ی دولت دارد، از توانایی هر ركن قانونگذاری خارج است. از اینرو، آنچه دولت غالبا انجام می‌دهد تصویب یك قانون «اعطای صلاحیت» است كه چارچوب اصلی اصلاحاتی را كه براساس آن‌ها دولت تصمیم‌گیری می‌كند، معین می‌شود و سپس به برخی ارگان‌های فرعی _غالبا یك وزارت‌خانه_ اختیار داده می‌شود قوانین جزیی لازم برای تكمیل برنامه را تصویب كنند. قواعدی كه بموجب چنین اختیاراتی وضع شده‌اند، «قانونگذاری تفویضی» نامیده می‌شوند.
برخی امتیازات قانونگذاری تفویضی عبارتند از: (1) وقت پارلمان در مورد مسایل نسبتا كم‌اهمیت، هدر نمی‌رود؛ (2) با توانایی تصویب و تغییر سریع قوانین عاری از آیین‌های عریض و طویل پارلمانی، انعطاف‌پذیری بیشتری تضمین می‌شود؛ (3) در {وضعیت‌های} اضطراری ملی، بعضا ممكن است لازم باشد كه دولت به محض یك ابلاغ مختصر وارد عمل شود؛ (4) بسیاری از قوانین مشتمل بر موضوعات فنی می‌باشند كه تعداد اندكی از اعضای پارلمان توانایی كافی برای بررسی آن دارند؛ و (5) به هنگام وضع قوانین محلی توسط مقامات محلی، ممكن است از دانش محلی و متخصص استفاده شود. قانونگذاری تفویضی تحت نظارت پارلمان است كه همانگونه كه اختیار وضع قانون اعطا می‌كند، مسلما می‌تواند این اختیار را در زمان‌های آینده سلب كند. دادگاه نیز می‌توانند اعتبار قانونگذاری تفویضی را مورد مخالفت قرار دهند.
تمرین‌های درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زیر را بنویسید.
1. قانونگذاری تفویضی چیست؟
For various reasons, some of Parliament legislative functions are delegated to subordinate bodies which, within a limited field, are allowed to enact rules. Such a process is called delegated legislation.
2. چگونه قانونگذاری تفویضی به نفع پارلمان تمام می‌شود؟
Delegated legislation causes to save Parliamentary time on relatively trivial matters and to assure greater flexibility by the ability to enact and change the rules quickly without lengthy Parliamentary procedure.
3. پارلمان چگونه بر قانونگذاری تفویضی نظارت دارد؟
Delegated legislation is under the control of Parliament, which, having given the power to legislate, can obviously take the power away at a future date.
4. قوه‌ی قضاییه در رابطه با قانونگذاری تفویضی چه نقشی دارد؟
The Judiciary especially the courts may challenge the validity of delegated legislation.
ب. جاهای خالی را با كلمات زیر پر كنید.
Challenged (9)    emergency (5)        capacity (10)    by-laws (7)
Competent (6)    function (1)        trivial (4)    passed (8)
Framework (2)    empowered (3)
1. در برخی كشورها، وظیفه‌ی قاضی نظارت بر محكمه است تا رفتار شایسته‌ی آن و اجرای منصفانه‌ی عدالت تضمین شود.
2. حق اعتصاب ممكن است در چارچوب قانون حاكم بر اعتصاب به اجرا درآید.
3. به {سازمان} ملل متحد صلاحیت داده شده تا بموجب فصل هفتم منشور ملل متحد، علیه دولتهای متجاوز تصمیمات الزام‌آور اتخاذ كند.
4. این یك مساله‌ی كم‌اهمیت نیست، بلكه یك سند حقوقی مهم است كه اختیار وكالت ایجاد می‌كند.
5. حقوق مشمول قانون اساسی تنها در صورت اضطرار ملی قابل لغو هستند.
6. تمام شهروندان صلاحیت دارند رای بدهند، به استثنای كسانی كه توسط دادگاه فاقد صلاحیت اعلام شده‌اند.
7. «by-laws» یا «bye-laws» شیوه‌های هستند كه مقامات محلی وظایف نظارتی خود را اعمال می‌كنند.
8. قاعده‌ای كه توسط یك نهاد رسمی حاكم تصویب و بطور رسمی مكتوب شده است، قانون موضوعه نامیده می‌شود.
9. داور ممكن است مورد اعتراض واقع شود اگر دارای شرایط لازم مورد توافق توسط طرفین نباشد.
10. دیوان دادگستری اروپایی تقریبا هیچ صلاحیتی نسبت به اجرای تصمیماتش ندارد.
درس سیزده        Lesson Thirteen
بررسی كلمه
1. تجدید نظرخواهی كردن (appeal): تقاضا از یك دیوان یا دادگاه بالاتر جهت بررسی مجدد رایی كه توسط دادگاه بدوی صادر شده است.
الف. او تصمیم گرفت تجدید نظرخواهی نكند.
ب. او از حكمش نزد دیوان عالی تجدید نظرخواهی كرد.
ج. قاضی به من گفت می‌توانم از رأیش تجدید نظرخواهی كنم.
2. الزام‌آور (binding): قابل اجرا؛ الزامی؛ دارای قدرت الزام و اجبار
الف. طرفین یك توافق حقوقی الزام‌آور منعقد می‌كنند.
ب. توافق‌نامه هم برای خریدار و هم برای فروشنده الزام‌آور است.
ج. ملل متحد می‌تواند تصمیمات الزام‌آور اتخاذ كند.
3. متوقف ساختن (cease): متوقف كردن؛ به پایان رسیدن؛ به پایان رساندن
الف. نزاع بین دو طرف، نیمه‌شب پایان گرفت.
ب. شركت، خرید و فروش كالاهای دسته‌دوم را متوقف ساخت.
ج. كارخانه ساخت قطعات اتومبیل را متوقف می‌سازد.
4. توجه نكردن (disregard): نادیده گرفتن؛ توجه نكردن
الف. منشور رسمی حقوق  _هرچند غالبا مورد ملاحظه قرار نمی‌گیرند_ {اما} توسط دولت بیشتر كشورها به صورت مكتوب درآمده است.
ب. تصمیم او كاملا بی‌توجه به حقایق بود.
ج. امروزه عدم‌توجه به تعالیم اخلاقی مذهبی، یك نگرانی است.
5. بطور نامعین، بطور نامحدود (indefinitely): بطور نامحدود؛ مشخصا تعریف نشده؛ دقیقا تعیین یا بررسی نشده
الف. رای دادگاه به بدون {زمان} معین به تعویق افتاد.
ب. خدمات راه‌آهن به دلیل اعتصاب بطور نامشخصی به حالت تعلیق در آمده است.
ج. در اغلب موارد، یك سازمان بطور نامحدود تاسیس می‌شود.
6. زیردست، كم‌كیفیت (inferior): پایین‌تر از لحاظ موقعیت، مقام، كیفیت یا اهمیت
الف. شرایط جدید استخدام در مقایسه با شرایط قبلی در سطح پایین‌تری هستند.
ب. خریدار از قبول محصولات دارای كیفیت پایین‌تر امتناع ورزید.
ج. در بازار جهانی، محصولات كم‌كیفیت بسیار زیادی وجود دارد.
7. لغو كردن (overrule): فسخ كردن؛ توسل به مرجع بالاتر برای تغییر یك تصمیم
الف. دادگاه تجدیدنظر، رای قبلی را لغو كرد.
ب. این قانون صرفا جهت لغو رای دادگاه تجدید نظر به تصویب رسیده است.
ج. آنها قصد ندارند شرایط مورد توافق قرارداد را فسخ نمایند.
8. مجاب كننده، وادار كننده (persuasive): قانع كننده؛ قادر یا مایل به ترغیب
الف. استدلال دادگاه كاملا مجاب كننده بود.
ب. شما بعنوان یك وكیل، كدام تكنیك‌های اقامه‌ی دعوی را مفید یا قانع كننده می‌دانید؟
ج. آرای {صادره از} دادگاه‌های هم‌عرض یا پایین‌تر، چنانچه مناسب تشخیص داده شوند، ممكن است قانع‌كننده بوده و قابل پیگیری باشند.
9. ملغی كردن، تغییر دادن (reverse): جایگزینی رای، قانون و… قبلی با جدید؛ لغو كردن یك رای در تجدید نظرخواهی
الف. یك قانون جدید جایگزین قانون مطبوعات شده است.
ب. دادگاه تجدید نظر، رای دادگاه بدوی را لغو كرد.
ج. رای دیوان عالی بوسیله‌ی قانون مصوب پارلمان لغو شد.
10. مافوق، برتر (superior): بالاتر از لحاظ موقعیت، جایگاه، یا اهمیت؛ بهتر از لحاظ كیفیت
الف. طرفی كه دسترسی بهتری به ادله داشته باشد، آسان‌تر می‌تواند آن ادله را ارایه كند.
ب. این نامزد نسبت به دیگران موقعیت كاملا بهتری دارد.
ج. طرف قراردادی كه در موقعیت بالاتری است ممكن است در صدد تحمیل شروطش بر طرف دیگر باشد.
منابع حقوق: رویه‌ی قضایی    Sources of Law: Judicial Precedent
ایده‌ی رویه‌ی قضایی الزام‌آور، یكی از مشخصات خاص دادگاه‌های كامن‌لا می‌باشد. این نظریه مبتنی است بر این اصل كلی كه اگر دادگاهی یك‌مرتبه در یك وضعیت خاص، یك موضع حقوقی ابراز كند، بعدا در قضایای آینده كه حقایق اصلی یكسان باشد، از همان تصمیم تبعیت خواهد كرد. لزوم یا عدم لزوم دادگاه به پیروی از تصمیم قبلی، تا حد زیادی بستگی دارد به اینكه كدام دادگاه تصمیم قبلی را صادر كرده باشد. اصولا، اگر رای {قبلی} صادره از یك دادگاه عالی باشد، دادگاه‌های بدوی باید از آن پیروی كنند، اما دیوان عالی ملتزم به آرای قبلی دادگاه بدوی نمی‌باشد.
این بدان معنا نیست كه آرای دادگاه‌های بدوی از سوی دیوان‌های عالی نادیده گرفته می‌شوند. ممكن است آرای مزبور رویه‌های الزام‌آور نباشند، اما دارای ارزش قابل قبولی هستند. آنها ممكن است در دراز‌مدت از سوی مردم بعنوان قانون شناخته شده و براساس آن عمل نمایند.
برای اینكه یك رای تبدیل به رویه شود نیاز به تداوم آن بطور نامحدود نیست. الزام‌آور بودن رویه، به طرق مختلف می‌تواند خاتمه پذیرد. یك رای می‌تواند ملغی شود زمانی كه طرف بازنده‌ی دعوی، نزد یك دادگاه بالاتر كه اجازه‌ی تجدیدنظر داشته باشد، تجدید نظرخواهی كند. جاییكه در دعوای بعدی، حقایق مشابه نزد دادگاه‌ها مطرح شود، در این صورت دیوان عالی می‌تواند رای قبلی دادگاه بدوی را ملغی نماید. این  امر بر طرفین دعاوی قبلی تا زمانیكه رای آنها باقی باشد، تاثیری نخواهد داشت؛ اما دعاوی قبلی دیگر در آیند الزام‌آور نخواهند بود.
تمرین‌های درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زیر را بنویسید.
1. رویه‌ی قضایی چیست؟
It means that once a court has stated a legal position in a given situation, then the same decision will be followed in any future case where the material facts are the same.
2. چه چیزی مشخص می‌كند كه آیا یك دادگاه ملزم به پیروی از یك رویه هست یا خیر؟
Whether a court is bound to follow a previous decision depends to a very large extent on which court gave the previous decision.
3. چگونه رایی كه بعنوان رویه‌ی مورد استفاده قرار می‌گیرد، در آینده دیگر الزام آور نیست؟
A decision can be reversed when the party who lost the case appeals to a higher court, which allows the appeal. Where similar facts come before the courts in a later case, then a higher court can overrule the previous decision of a lower one.
4. سلب ماهیت الزا‌آور یك رای چگونه بر رای قبلی تاثیر می‌گذارد؟
As far as the earlier decision still stands, the loss of the binding nature of it does not influence the parties of that decision, but the earlier cases are not longer binding in future.
ب. جاهای خالی را با كلمات زیر پر كنید.
Indefinitely (6)    inferior (2)    reverse (7)    binding (1)
Persuasive (5)        superior (3)    appealed (8)    cease (10)
Overruled (9)        disregard (4)
1. كلیه‌ی قوانینی كه توسط پارلمان طبق قانون اساسی تصویب می‌شوند، برای دادگاه‌ها، قضات، و مردم الزام‌آور می‌باشند.
2. زنان در از عهده‌برآمدن كارهای هوشی، از مردان ضعیف‌تر نیستند.
3. این عقیده تقریبا در هر جامعه‌ی سیاسی به چشم می‌خورد كه یك قانون برتر وجود دارد كه از لحاظ صلاحیت و الزام مقدم بر مصوبات پارلمان است.
4. اگر هر شخصی آزاد باشد هر یك از قواعد اجتماع را كه نمی‌پسندد یا آنرا مشكل می‌داند، نادیده بگیرد، هرج و مرج رواج خواهد یافت.
5. قضات می‌توانند به آرای صادره از دیگر كشورها استناد كنند به این خاطر كه قانع كننده هستند نه به این خاطر كه الزامی هستند.
6. مهاجران غالبا در ایالات متحده بطور نامحدود باقی می‌مانند و بر آن كشور تاثیر دایم دارند.
7. یك دادگاه عالی اغلب برای تایید، تعدیل یا لغو رای یك دادگاه بدوی، اختیار وسیعی دارد.
8. از یك رای تنها در صورتی می‌توان نزد یك دادگاه عالی تجدید نظرخواهی كرد كه مسایل حقوقی یا آیین‌دادرسی حقوقی جهت تصمیم‌گیری وجود داشته باشد.
9. حكمی كه توسط قاضی صادر و در رویه‌ی قضایی درج می‌شود، الزامی و محترم است،‌ اما ممكن است بعدا با یك تصمیم قضایی ملغی شود.
10. زمانی كه هر یك از دو طرف مبادرت به اقامه‌ی رسیدگی قضایی می‌نماید، مهلت زمانی باید متوقف شود.
درس چهارده        Lesson Fourteen
بررسی كلمه
1. وفادار بودن، تبعیت كردن (adhere): پیروی كردن؛ تبعیت دسته‌ای از قواعد؛ دلبسته‌ی چیزی باقی ماندن
الف. شما باید به شروط قرارداد پایبند باشید.
ب. از لحاظ تئوری، فرد از آزادی عمل كامل خود نسبت به جامعه صرف‌نظر كرده و به تبعیت از قوانین آن تن می‌دهد.
ج. هر كسی حق دارد به اهدافی كه توسط قانون منع نشده باشد، تشكیل سازمان داده و به آن سازمان وفادار باشد.
2. مبهم (ambiguous): آنچه به بیش از یك طریق قابل تفسیر باشد؛ غیرواضح؛ دارای دو یا چند معنا
الف. عمدا یك شرط مبهم در قرارداد گنجانده شده است.
ب. دادگاه‌ها معانی روشنی از مقررات مبهم ارایه می‌كنند.
ج. معاهدات اغلب به زبان مبهمی پیش‌نویس می‌شوند؛ گاهی عمدا و گاهی سهوا.
3. قابل اعمال (applicable): مناسب؛ مساعد؛ شایسته؛ مربوط؛ مقتضی
الف. براساس قانون قابل اعمال، چنین شرطی غیرمعتبر است.
ب. این قسمت پرسش‌نامه مربوط به شما نیست.
ج. مدعی مجاز به تغییر قانون قابل اعمال نیست.
4. پیوستن، ضمیمه كردن (attach): متصل كردن و ملحق شدن؛ ضمیمه كردن؛ الحاق كردن
الف. او خانه را به ضمیمه‌ی یك گاراژ فروخت.
ب. مجموعه‌ای از مقررات كلی ضمیمه‌ی قرارداد می‌شود.
ج. در قرارداد شروط فنی وجود دارد كه تعریف‌های درست و كامل آن‌ها پیوست می‌باشد.
5. تعبیر كردن، تاویل كردن (construe): درك، توضیح، یا تفسیر معنای عبارات یا اقدامات به شیوه‌ای خاص
الف. برداشت نادرستی از اظهارات رییس جمهور بعمل آمد.
ب. چنین عملی ممكن است فشار ناروا بر فروشنده تعبیر شود.
ج. قرارداد باید تفسیر مضیق شود.
6. درگیر شدن، پرداختن به (engage): شركت كردن؛ شامل شدن
الف. آن‌ها در حال حاضر مشغول مذاكرات تجاری طولانی هستند.
ب. هیچیك از اعضای كابینه نباید به شغل دیگری كه ماهیت حرفه داشته باشد بپردازد.
ج. برخی اعضای پارلمان به فعالیتهای تجاری می‌پردازند.
7. ذاتی، ماهوی (inherent): موجود در چیزی بعنوان یك عنصر یا كیفیت طبیعی، همیشگی، و لایتجزی
الف. تجدیدنظرخواهی در ایران، یك حق ذاتی یا مبتنی بر قانون اساسی نیست.
ب. دولت‌ها باید حقوق طبیعی و ذاتی اشخاص را مورد حمایت قرار دهند.
ج. كشورهای عضو قبول دارند كه هر كودكی حق ذاتی بر حیات دارد.
8. تحت‌اللفظی، ساده (literal): دقیقا مطابق معنای اصلی یا عادی یك كلمه بودن؛ مطابق معنای دقیق عبارات
الف. تفسیر او از متن تا حدود زیادی تحت‌اللفظی بود.
ب. یك برداشت ساده از این ماده استدلال خوانده را تقویت می‌كند.
ج. برخی قضات علاقه‌ی زیادی به معانی تحت‌اللفظی متن قانون دارند.
9. درك كردن،  قلمداد شدن (perceive): تفسیر یا درك چیزی به شیوه‌ای خاص؛ پی بردن
الف. برنامه‌ی درسی دانشكده‌ی حقوق باید نیازهای محسوس وكلا و قضات را برآورده سازد.
ب. قوانین تفسیر می‌شوند تا بطور موثر به اجرا درآیند.
ج. از قانون چنین برداشت می‌شود كه كودكان صلاحیت انعقاد قرارداد ندارند.
10. هدف، منظور (purpose): نیت، قصد یا نقش چیزی؛ دلیل انجام كاری
الف. این هدایا از لحاظ اهداف مالیاتی، درآمد تلقی می‌شوند.
ب. بسیاری از قوانین دیگر نقش اصلی خود را ایفا نمی‌كنند.
ج. هدف كتاب این است كه به دانشجویان حقوق كمك كند تا مسایل حقوقی را درك كنند.
تفسیر قانونی                    Statutory Interpretation
قانون به زبان مكتوب است. از آنجا كه قانون ماهیتا به زبان ارتباط دارد، به ابهام كه از لوازم هر زبان است، مبتلاست. همچنین، قانون الزاما به شكل واژگان نسبتا موسع بیان می‌شود. این كلی‌گویی نسبی در بیان، به ابهام ذاتی قانون می‌افزاید.
وقتی دعوایی به دادگاه ارجاع می‌شود، قانون حاكم بر آن باید در سیاق شرایط خاص عمل، به مرحله‌ی اجرا درآید. این سوال مكررا مطرح می‌شود كه: معنای یك مقرره‌ی خاص {موجود} در قانون قابل اعمال چیست؟ یا اینكه گستره‌ی این قانون تا كجاست؟ تعیین معنا و سپس گستره‌ی یك قانون، وظیفه‌ی دادگاهی است كه دعوای معینی را رسیدگی می‌كند. گفته شده كه قاضی در انجام این كار باید درگیر فرایند تفسیر قانونی شود.
برای تفسیر قانون، دو رهیافت كلی مورد پذیرش قرار گرفته است: رهیافت لفظی و رهیافت غایی. رویكرد لفظی مقرر می‌دارد كه دادگاه باید به معنای تحت‌اللفظی و ساده‌ی متن قانون توجه داشته و آن را معتبر بداند. مشكل رویكرد لفظی این است كه زبان غالبا مبهم است و عبارات دارای دو یا چند معنا یا تفسیر می‌باشند. براساس شیوه‌ی غایی، دادگاه در تفسیر قانون خواستار هدفی است كه قانون بدنبال آن است.
در عمل، آمیزه‌ای از این دو شیوه در تفسیر قوانین مورد پذیرش قرار می‌گیرد. معمول نیست كه دادگاه كاملا به معنای لفظی و محسوس متن وابسته باشد بدون اینكه اهداف مصحلتی و نهایی قانون را مورد توجه قرار دهد.
تمرین‌های درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زیر را بنویسید.
1. قانون چگونه ممكن است مبهم باشد؟
Because of linguistic nature of legislation, it is afflicted with the ambiguity attaching to any language. Further, legislation is necessarily expressed in relatively broad terms. This relative generality of expression adds to the inherent ambiguity of the legislation.
2. كاهش ابهام {قانون} وظیفه‌ی كیست؟
Determining the meaning and thus the extent of an Act is the task of the court trying the particular case.
3. رویكرد لفظی و غایی را توضیح دهید.
The literal approach holds that the court is to note and give effect to the literal or plain meaning in the statutory text. According to the purpose approach, the court in construing the statute asks what purpose it sought to serve.
4. معمولا در مورد شیوه‌ی لفظی و غایی چه رخ می‌دهد؟
In practice a mix of the two approaches will be adopted in interpreting the Acts. It would be uncommon for a court to adhere wholly to the perceived literal meaning of the text without consideration of the ultimate policy objectives of the statute.
ب. جاهای خالی را با كلمات زیر پر كنید.
Applicable (3)        inherent (2)    literal (7)    engage (4)
Ambiguous (5)    attached (1)    purpose (6)    adhere (9)
Perceived (10)    construed (8)
1. كالاها تنها در صورت قبول شرایط الحاقی از سوی خریدار به وی تسلیم خواهد شد.
2. هیچیك از مندرجات منشور ملل متحد به حق ذاتی یك كشور در صورت وقوع حمله‌ی مسلحانه علیه عضو ملل متحد، لطمه‌ای وارد نمی‌سازد.
3. برخی قوانین جدید، قانون پرچم  را بعنوان قانون قابل اعمال در دعاوی دریایی تحمیل می‌كنند.
4. یك شركت، در تجارت و بازرگانی نباید به رفتارهایی بپردازد  كه گمراه‌كننده یا گول‌زننده باشد یا احتمال فریب یا تقلب داشته باشد.
5. برخی اصول قانون اساسی مبهم بوده و قابلیت تفسیرهای مختلف دارند.
6. علی‌الاصول، دادگاه‌های كامن‌لا در تفسیر قوانین از شیوه‌ی غایی تبعیت می‌كنند.
7. نظام {حقوقی} ما نوعی رویكرد لفظی را در تفسیر قانون مدنی به رسمیت می‌شناسد.
8. دیوان عالی مقرر داشت، این واژه باید بطور مضیق تفسیر شده و نباید تفسیر موسع‌تری از آن بعمل آورد.
9. در نظام بین‌المللی، دولتها از طریق معاهده یا اقدام اجرایی موافقت می‌نماید نسبت به یكسری هنجارها و قواعد بین‌المللی شناخته شده، پایبند بمانند.
10. دولت‌ها تمایل ندارند كه توسط دول خارجی بعنوان مداخله‌گر در امور داخلی آنها قلمداد شوند.
درس پانزده        Lesson Fifteen
بررسی كلمه
1. سوء استفاده كردن (abuse): از چیزی استفاده‌ی نابجا، غلط یا افراطی كردن؛ استفاده‌ی نادرست از قدرت یا موقعیت كسی
الف. دولت باید به سوء استفاده‌ از حقوق بشر پایان دهد.
ب. كمیته‌ای برای یافتن راه‌های مبارزه با سوء استفاده‌ی گسترده از قدرت تاسیس می‌شود.
ج. سوء استفاده یا استفاده‌ی غیرقانونی از داروهای كنترل شده، ‌ممنوع می‌باشد.
2. خودسرانه، دلبخواه (arbitrary): بنا به عقیده یا اراده‌ی فردی نه دلیل و قانون
الف. قضات ملزمند براساس قانون و مقررات عمل نمایند نه براساس میل فردی خود.
ب. آزادی فردی و حاكمیت قانون باید جایگزین رویه‌های قضایی خودسرانه‌ی حكومت سلطنتی گردد.
ج. حق حیات یعنی منع اعدام خودسرانه.
3. گردهم آمدن (assemble): جمع شدن یا سرجمع كردن مردم یا اشیاء بعنوان یك گروه
الف. همه‌ی مدرسه، بیرون‌ِ مسجد جمع شدند.
ب. دولت‌ها باید به حق اجتماعات صلح‌آمیز مردم احترام بگذارند.
ج. برای بررسی سیاست اقتصادی دولت، باید سازمانی مركب از اشخاص متبحر تشكیل شود.
4. نقض كردن، تخلف كردن (breach): شكستن یا امتناع از انجام آنچه توسط قانون، توافق یا وظیفه الزامی است.
الف. تخلف به معنای نقضِ یك تكلیف یا تعهد است چه از طریق فعل یا ترك فعل.
ب. شركت به دلیل نقض قرارداد، علیه او اقامه‌ی دعوی كرده است.
ج. او بخاطر تخلف از توافق‌نامه، به دادگاه كشانده شد.
5. مشخص كردن، تعیین كردن (designate): چیزی را بطور شفاف مشخص یا بیان كردن؛ چیزی را تعیین كردن؛ اشاره كردن؛ انتخاب كردن
الف. این منطقه بعنوان یك منطقه‌ی آزاد تعیین شده است.
ب. نخست‌وزیر نباید از میان اعضای پارلمان تعیین شود.
ج. دولت باید این ارگان را مسئول صدور تایید‌نامه‌ها بنماید.
6. تجاوز كردن، فراتر رفتن (exceed): از حدود تعیین شده یا لازم فراتر رفتن
الف. شما نباید از حد {مجاز} سرعت تجاوز كنید.
ب. تقاضا برای گوشت از عرضه‌‌ی آن فراتر است.
ج. وزیر از {حدود} اختیاراتش تجاوز كرده است.
7. نمونه، مثال (illustration): مثالی كه برای تشریح چیزی بكار می‌رود؛ هر چیزی كه توضیح بدهد یا آشكار سازد.
الف. استاد، عبارات چندتن از حقوقدانان را بعنوان مثال‌هایی از استدلالات خود نقل قول كرد.
ب. توافقات دوجانبه‌ی ایران با پاكستان نمونه‌ای از همكاری‌های منطقه‌ای می‌باشد.
ج. برای مشخص كردن معنای این قانون می‌توان از یك مثال استفاده كرد.
8. سوء استفاده (misuse): استفاده از چیزی به هدف یا شیوه‌ی نادرست؛ سوء استفاده كردن
الف. فساد سیاسی به سوء استفاده از شغل دولتی مربوط می‌شود.
ب. پارلمان، قوانین موجود مربوط به سوء استفاده از وجوهات توسط كارمندان را مستحكم‌تر كرد.
ج. او بخاطر سوء استفاده از وجوهات عمومی بازداشت شد.
9. رواج، شیوع (prevalence): حالت رایج یا گسترده بودن؛ چگونگی یا حالت رایج بودن
الف. كاهشی در رواج مصرف سیگار گزارش می‌شود.
ب. شیوع كار كودك در هندوستان، یك نگرانی بزرگ است.
ج. رواج بی‌سوادی یكی از مشكلات آموزشی مهم آمریكای لاتین است.
10. تفوق، برتری (supremacy): حالت برتر بودن؛ بالاترین حالتِ قدرت، اختیار یا وضعیت
الف. عراق به برتری نظامی بر كشورهای همسایه دست نیافت.
ب. دولت فدرال ایالات متحده، واقعا برتری ناشی از قانون اساسی دارد و آمادگی ملزم ساختن ایالت‌ها را دارد.
ج. برتری حقوق جامعه‌ی اروپایی بر قوانین داخلی، مشخصه‌ی اصلی جامعه‌ی اروپایی است.
حاكمیت قانون                        The Rule of Law
در عبارت «rule of law»، واژه‌ی «rule» به تفوق، غلبه، یا تسلط اشاره  دارد. نظامی كه در آن قانون حاكم باشد در نقطه‌ی مقابل نظامی قرار دارد كه قدرت خودكامه در آن حكمرانی می‌كند. حاكمیت قانون مشتمل بر سه پیشنهاد است:
1. هیچ كس مجازات نمی‌شود مگر بخاطر نقض قانونی كه از كانال معمول و قانونی وضع شده باشد. شخص باید از قبل قادر به دانستن {این مطلب} باشد كه آیا  مجموعه اقدامات مزبور قانونی خواهند بود یا غیرقانونی.
2. همگان متساویا تابع قانون رایج قلمرویی هستند كه توسط دادگاه‌های موجود به اجرا درمی‌آیند. این بدان معنا نیست كه یك مامور دولت هیچ اختیاری فراتر از شهروندان دیگر ندارد، بلكه بدین معناست كه اگر از این اختیارات آنگونه كه به وی اعطا شده، تجاوز نماید، عمل خلاف قانونی كه منتج می‌شود، دارای همان عواقبی خواهد بود كه از ناحیه‌ی یك شهروند عادی ارتكاب یافته است.
3. آزادیهای شهروندان از قبیل آزادی فردی، آزادی بیان، و آزادی تشكیل اجتماع با دیگران، بیش از چند مثال {ساده} از حقوق فردی كه نباید بطور غیرقانونی مورد مداخله قرار گیرند، نمی‌باشد.
افرادی كه قانون وضع می‌كنند ممكن است از اختیار قانونگذاری خود بعنوان ابزاری برای سیاست‌های خود سوء استفاده نمایند. سوء استفاده از اختیار قانونگذاری را می‌توان «حاكمیت از طریق قانون» نامید. هر چند «حاكمیت قانون» استفاده از قانون برای مهار كردن سوء استفاده از اختیار قانونگذاری از سوی دولتها می‌باشد، ولی سوء استفاده از «حاكمیت از طریق قانون» خود را در تصویب قوانین ناعادلانه آشكار می‌سازد.
تمرین‌های درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زیر را بنویسید.
1. تحت چه شرایطی یك شخص می‌تواند متهم به نقض قانون شود؟
A person can be accused of a breach of law if he/she be able to know in advance whether a proposed course of action will be lawful or unlawful.
2. آیا یك مقام رسمی می‌توان فوق قانون باشد؟
No, all persons are equally subject to the ordinary law of the land administered by the ordinary courts.
3. آزادی رفت و آمد، بیان و اجتماع بیانگر چیست؟
They represent the individual s right not to be unlawfully interfered with.
4. تفاوت میان «حاكمیت قانون» و «حاكمیت از طریق قانون» را تشریح كنید.
"Rule of law" is the use of law to curb the misuse of law-making power by governments, but the abuse of "rule by law" manifest itself in the passing of unjust laws.
ب. جاهای خالی را با كلمات زیر پر كنید.
Illustration (7)        designate (10)    misused (8)    breach (4)
Prevalence (2)    supremacy (1)    exceeds (5)    abuse (9)
Arbitrary (3)        assemble (6)
1. شیوه‌های تفسیر قوانین در كامن‌لا، فرض را بر برتری حقوق وضع شده توسط قاضی می‌گذارد كه خود منجر به تفسیر تحت‌اللفظی قوانین می‌شود.
2. شیوع بازار سیاه نشانه‌ی این است كه اقتصاد بیمار است.
3. از آنجا كه گاهی اوقات ماموران دولت مستبد می‌باشند، ادعاهای مربوط به آزادی فردی باید توسط قواعد حقوقی مورد حمایت قرار گیرد.
4. حق اقامه‌ی دعوی ناشی از نقض یك قرارداد، تقریبا امروزه بطور جهانی قابل تشخیص است.
5. میانگین نرخ بیكاری در اینجا از 10% تجاوز می‌كند.
6. در {نظام} دموكراسی، شهروندان می‌توانند تجمع كرده و برای خودشان با رای اكثریت تصمیم‌گیری نمایند.
7. این مثال خوبی است از اینكه چگونه قضات این قواعد را در خصوص یك قضیه‌ی خاص اعمال می‌كنند.
8. بعضی كارمندان ارشد در كشورهای كمتر توسعه‌یافته، از كمك‌های مالی خارجی سوء استفاده كرده‌اند.
9. تفاوت‌های اصلی حكومت، در قلمروهای حساس اعمال قدرت و محدودیت‌هایی است كه نسبت به سوء استفاده از قدرت وضع می‌كنند.
10. كمونیسم واژه‌ای است كه بطور گسترده برای بیان نظریه یا نظام سازمان اجتماعی مبتنی بر به اشتراك گذاشتن كلیه‌ی اموال مورد استفاده قرار می‌گرفت. 

کلید واژه ها : جزوه متوق حقوقی 1(درس 11تا15)